خیلی با خودم کلنجار رفتم که این صفحه رو بنویسم یانه ...
روزی که شروع به نوشتن این وبلاگ کردم به قصد نوشتن روزمرگی های دانشجوییم بود .. هیچ پیشبینی از اینکه این وبلاگ قراره اینقدر بر ضد جنس دختر باشه نداشتم . شروع کنه اتفاقات و تفکرات ضد جنس دختر را پخش کنه . فکر میکردم دانشگاه مکانیست پر از افراد فرهیخته . دانشجوهایی که حالا بالغ شده اند ولی دیدم که اینها فقط در لفظه . چرا ؟ مشکل از کجا بود ؟ مشکل از من بود که از شهری دیگر در قم مهمان دانشگاه بودم ؟ یا شاید نباید به کسی میگفتم . چرا افکار روشنفکرانه و آزادی خواهانه داریم . چرا طرفدار دموکراسی هستیم ولی وقتی با اون روبرو میشیم غیر از اون عمل میکنیم ؟ چرا این نوشته ها باید از دل این دانشگاه بیرون میومد؟ چرا باید دستم تایپ کنه دختر موجودی بی ارزشه ؟ چرا باید این وبلاگ ترویج افکار ضد جنس دختر کنه ؟
چرا فکر میکنین چون موجودی ضعیف و لطیف هستین باید به مردانگی هر پسری توهین کنین ؟ و اگه اون پسر در مقابل به شما تو بگه باید به حراست و ده تا پسری که شاهد آوردین جواب پس بده ؟ دخترتو چی هستی ؟ تو چی به این دنیا اضافه میکنی ؟ چرا وقتی دانشگاه به شما آزادی بیشتر از پسر میده شروع به ساخت اکیپ میکنین و یکی یکی پسر هایی که ازشون خوشتون نمیاد رو تله میسازین و میفرستین حراست ؟ گناه من چی بود که از خونه ام و خانوادم زدم و به این شهر اومدم ؟ گناه من چی بود که الان باید دوست پسرت استانمو به باد مسخره بگیره و تو قاه قاه بخندی ؟ من چاره ای ندارم . چاره ای ندارم جز به ادامه دادن .مینویسم .هرچیزی که میبینم رو مینویسم . چیزی که از شما میبینم رو مینویسم .شاید بتونم بخش کوچکی از رنجی که به من در این 4سال وارد شد و یک سال دیگه باید وارد بشه و دوستانی که اکیپ دخترونه ی شما اخراجشون کرد رو جبران کنم.
من اینطور نبودم . اینطور شدم . و تا جایی که بتونم به نوشتن ادامه خواهم داد
