یادداشتی برای مدیران در روزهای دشوار در هر بحران، اولین نمود آشفتگی نه در صورتهای مالی یا آمار فروش، بلکه در چهره و روان اعضای تیم قابل مشاهده است. فرسایش روانی، پنهانترین اما جدیترین تهدیدیست که میتواند هر کسبوکاری را از درون متلاشی کند.
مدیرانی که تنها به تراز مالی یا چرخه عملیات نگاه میکنند و از وضعیت روانی نیروهای خود غافل میمانند، در واقع مهمترین رکن پایداری سازمان را نادیده گرفتهاند.
شرایط جنگی و بحرانی که کشور ما در حال تجربه آن است، به طرز گستردهای بر ابعاد روانشناختی کارکنان اثرگذار است. ترس از آینده، ناامنی محیطی، فشارهای خانوادگی، اضطراب از ناپایداری شغلی و همزمان کاهش انرژی روانی، همگی عواملی هستند که اگر مدیریت نشوند به افت راندمان، افزایش اشتباهات، کاهش انگیزه و در نهایت ترک نیروهای کلیدی منجر خواهند شد.
در چنین شرایطی وظیفه مدیران صرفاً مدیریت عدد و نمودار نیست؛ بلکه باید بتوانند همچون یک رهبر انسانی، فضا را برای دوام ذهنی تیم خود فراهم کنند. در ادامه، به پنج راهکار کلیدی برای حفظ سلامت روان تیم در شرایط بحرانی اشاره میشود؛
1- گوش دادن فعال بالاتر از گزارشگیری در دوران ثبات و برگزاری جلسات رسمی و دریافت گزارشهای عملکرد است و در بحران، مهمترین نیاز نیروها شنیدهشدن است. مدیران باید زمانهایی را به گفتوگوهای غیررسمی و فردی با اعضای تیم اختصاص دهند. در این گفتگوها هدف نه ارزیابی، بلکه درک نگرانیها، ترسها و نیازهای فردی است. شنیدن بیقضاوت سادهترین اما مؤثرترین ابزار رهبری در شرایط بحرانی است
2- شفافسازی مأموریت و هدف در مقیاس کوچک در شرایط بحران باعث جلوگیری از احساس بیمعنایی و سردرگمی در تیم میشوند. مدیر باید مأموریتهای تیم را به شکل هدفمند و قابلسنجش بازتعریف کند. تمرکز بر اهداف کوتاهمدت و ملموس ذهن را از اضطراب مزمن به سمت اقدام عملی سوق میدهد.
3- مقابله با شایعه از طریق شفافیت سنجیده راه کار مقابله با شکلگیری شایعه است. در غیاب اطلاعات رسمی، حدس و گمان جای واقعیت را میگیرد و بیاعتمادی ریشه میدواند. مدیر باید ضمن رعایت چارچوبهای امنیتی و سازمانی، بهصورت منظم اطلاعات لازم را با تیم خود در میان بگذارد. ارتباط شفاف ولو محدود امنیت روانی ایجاد میکند
4- ایجاد فضای تنفس روانی در محیط کار به دلیل آن که در استمرار تنش کارمندان دچار خستگی تصمیمگیری و فرسایش ذهنی میشوند بسیار لازم است. مدیران باید فرصتهایی برای «بازسازی روانی» کارکنان فراهم کنند. این اقدام میتواند در قالب حذف موقت جلسات، تعیین ساعات سکوت ارتباطی، یا حتی در نظر گرفتن برنامههای حمایتی مانند جلسات مشاوره باشد. سازمانی که تنفس را به تیم خود هدیه دهد بهتر میتواند در مسیر طولانی بحران دوام بیاورد.
5- قدردانی واقعی نه نمایشی که با این کار انرژی روانی به کارمندان تغذیه میشود. یک جمله دقیق مبتنی بر رفتار مشخص و با ذکر اثر آن میتواند انگیزه فردی را برای روزها بالا نگه دارد. بر خلاف تشویقهای کلیشهای، قدردانی واقعی باعث میشود کارکنان احساس کنند سهم آنها در مسیر بقا دیده شده است.
در جمعبندی باید گفت: در شرایط بحرانی، سازمانهایی پایدار میمانند که نه فقط منابع مالی، بلکه ظرفیت روانی خود را مدیریت کردهاند. مدیران به عنوان ستون فکری و اخلاقی سازمان باید بدانند که بازسازی مالی بدون بازسازی روانی عملاً یک استراتژی ناپایدار است. کسبوکار در بحران، بیش از هر زمان دیگری به دلهایی آرام و ذهنهایی متمرکز نیاز دارد.
