mahdisaii
mahdisaii
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

شاید رندوم

نمی‌دانم چند ده سال بعد، کجای زندگی‌ام و با کدامین احساس‌ها دست و پنجه نرم می‌کنم ولی به شدت مشتاقم آنقدر عمیق جوانی و شادابی‌ام را زیسته‌باشم که با تماشای شادی و تفریح جوان‌ترها عمیقا لبخند بزنم و با ذوق فریاد برآورم که: «من هم این شادی را زیسته‌ام، تمام این خوشی‌ها را، تمام این لبخندها و دوست داشتن‌ها و به آغوش کشیدن‌ها را من هم پیش از این تجربه کرده‌ام.» می‌خواهم پیری‌ام را بعد از یک جوانیِ پربار و عزیز، به رسمیت بشناسم. باید همه چیز را تجربه کنم، باید تا می‌توانم ببینم و بشنوم و سفر کنم و دوست بدارم و به آغوش بکشم و برقصم و آزاد باشم. باید حواسم باشد هیچ حسرتی برای روزهای پیری‌ام کنار نگذارم.

که پیری مطلوب‌ترین دوران زندگی‌ست، اگر جوانیِ خوشایندی از سر گذرانده‌باشی...

#نرگس_صرافیان_طوفان



خاطرم ماند که در نیمه شبی طوفانی

رفتی از این قصه!

من ولی راوی این قصه پر یاس شدم، بی پایان!

هر سکوت سردی، روی دیوار اتاقم پیداست..!

رنگ دیوانگی چشمانش، تلخی یک دریاست!

من گلویم شده یک کلبه غم در حسرت،

که به هر بغض پناهی داده!

بودن تو نفسی بود که جانم میداد

چون تو رفتی از رمق افتاده...

_متاسفانه شاعرش رو نمی‌شناسم



‌ ‌ ‌‌‌ ‌

به قول فروغ:


"من همیشه دوست دارِ یک زندگیِ عجیب و پر حادثه بوده‌ام، شاید خنده ات بگیرد اگر بگویم من دلم می‌ خواهد پیاده دور دنیا بگردم!

من دلم می‌ خواهد توی خیابان‌ها مثل بچه‌ها برقصم، بخندم، فریاد بزنم!

من دلم می‌ خواهد کاری کنم که نقضِ قانون باشد!

شاید بگویی دیوانه ام!

ولی اینطور نیست. من از اینکه، کاری عجیب بکنم لذت می‌برم! "

_فروغ فرخزاد



این اینجا بمونه به یادگار که من از زندگی همچین ایوونی میخوام.
این اینجا بمونه به یادگار که من از زندگی همچین ایوونی میخوام.



فروغ فرخزادشعردلنوشتهدوستتجربه
What is Wrong with me?!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید