با پیشرفت روز افزون تکنولوژی و گستره زیاد استفاده از موبایل و تبلت و لپ تاپ، خیلی از ما ها دفترچه خاطرات خودمون رو فراموش کردیم و جای اون رو به چک کردن اینستاگرام دادیم و شاید بدتر از اون خاطرات خودمون رو با جزئیات زیاد و کلیشه ای در توئیتر به خاطر محدودیت تعداد کاراکتر تکه تکه کردیم و در نهایت چیزی جز جک از اون ها باقی نمونده.
جالبه که بدونید من هم مدتیه به این بیماری دچار شدم! آخرین باری که در دفترچه خاطراتم نوشتم را دقیقا یاد ندارم اما چک کردن اینستاگرامم همین چند دقیقه پیش انجام شد و آخرین توئیتم هم دقیقا برمیگرده به ده روز و 4 ساعت پیش! طبق تازه ترین تحقیقات این بیماری در بین دانشجویان و اهالی کامپیوتر به شکل حاد تری ظاهر شده است.
چند روز پیش برای این بیماری رفتم پیش دکتر و داستان این تغییر رفتارم رو براش تعریف کردم. گفت که متاسفانه برای این بیماری هنوز درمان قطعی در دنیا پیدا نشده اما ما یک مسکن ایرانی برای این بیماری ساختیم که شما می تونید هر چهل و هشت ساعت یکبار آن را مصرف کنید.
حدود ده روزی میشه که این مسکن را مصرف می کنم. اتفاقی که بعد از خوردن این مسکن برای من افتاد اینکه در این مدت بجای نوشتن خاطرات در دفترچه خاطراتم، اون ها رو در یه سند word با پسوند docx داخل درایور D لپ تاپم ذخیره می کنم. خاطراتی که مثل این متن چرت و پرت محض اند یا خاطرات یه سفر خاص همراه با کارهای عجیبی همچون استفاده از متن لورم ایپسوم برای زیاد شدن متن خاطره!!! خاطره هایی که حتی یه غلط املایی داخلش مشخص نیست و اگه دیدیم احتمالا تصحیح می کنیم. خاطراتی که بجای اینکه داخلش تاریخ بزنیم از modification time اون برای پی بردن به زمان اون استفاده می کنیم. خاطراتی که دست نوشته ما نیست، و فقط تایپ شده ماست با دست خط دیگری. یا حتی خاطراتی که اشکال خلاقانه اون جاشو به Emoji داده. من میگم خاطره شما بگید دل نوشته.
این خاطرات بدون برق کار نمی کنند.
هر موقعی که می خوام کلیک راست کنم و برم داخل New و یدونه Word بسازم به لیست بلند بالای خاطرات ماشینی نگاه می کنم. یادم به اون فلش مموری داخل کشو که عکس ها رو روش ذخیره می کنم افتاد. فکر کنم مخزن 3 سال عکسا و خاطرات داخل گوشیم باشه. و جالبه که بدونید آخرین باری که بهش سر زدم برای Write کردن روی اون بود و دریغ از مقداری Read! خاطرات درایو D من هم انگار سرنوشتی چنین خواهند داشت. خاطراتی که خوانده نمی شوند، یا خاطراتی که خوانده می شوند اما حسی در آنها نیست چه سود برای نوشتن؟
و دلم گرفت از این خاطرات!
و حالا ویرگول اومده. و البته که به این دنیای نوشته ها خوش اومده. باعث شده خاطرات ما در گوشه فایلی در سیستم خاک نخوره و حداقل توسط دیگران (Select * from `posts`) خوانده بشه و لذت ببرند. البته خاطرات خصوصی که همان درایور D هم برایشان اضافیست، ویرگول که هیچ! این دنیا متفاوت است چون زمان خاطره رو از ستون created_at داخل دیتابیس میشه فهمید. تایپ شده توسط شما، با دست خط دیگری که ویرگول برای شما مشخص می کند. خواندن آن علاوه بر برق به اینترنت هم نیاز دارد.
روز به روز ابزارها به عنوان مسکن قوی تری عمل می کنند و باگ های این بیماری را فیکس می کنند. اما بنظرتون بهتر نیست یه سررسید زیبا با دست خط خودمون، با غلط املایی های خودمون، با اشکال خلاقانه خودمون برای خودمون در زمان هایی که اینترنت قطعه و برق نیست به یادگار بذاریم؟