پروین داننده·۴ روز پیشاقدس ( پردهی بیست و دوم)از خواستگاری تا عروسی (از اردیبهشت ۱۳۵۴ تا ۶ فروردین ۱۳۵۵)چهلم بابا هم گذشت. حالا ممد هم میاد گاوداری کمک میکنه.حالُ روز هیچ کدوم تعریفی ن…
محمد امین یزدان پور·۶ روز پیششبهایی که پشت یک نیسان، دنیا را نگه میداشتم!محلهای که دوران کودکیمان در آن میگذشت نه قدیمیِ قدیمی بود، نه بهروز و مدرن. همان مدل محلههای سنتی تهران که صدا از دیوار رد میشود و خب…
فهیمه مصدرالامور·۱۰ روز پیشدیارهمینطور نشستهای زل زدی به چشمانم و با آن چراغ چشمکزن زرد و سرخت به من لبخند میزنی؟!به طاق شیاردار سقفت چشم دوختهام و دانههای باران را…
پروفسور محمود صالحی راد استاد مشاور راد·۱۱ روز پیشخلاقانه: آینه بغل؛ مکثی هستیشناسانه در سرعت زندگی"آینه بغل: نه فقط برای دیدن گذشته، بلکه برای بازخوانی هستیشناسانه مسیر وجودی ما در تاریکی شب."
ندامقدس·۱۲ روز پیشماشین...آبی!روزی که پدر بزرگ و مادر بزرگ از سفر حج برمیگشتند یک روزی اواخر دهه شصت یا اوایل دهه هفتاد، به سنت آن روزها کل فامیل و همسایه ها جمع شده و…
محمدرضا شمس اشکذری·۱۳ روز پیشآن مینیبوسهای پرماجراده سال از روزهای مدرسهام میگذرد و هنوز در خاطرات من از مدرسه، دو مینیبوس هنرنمایی میکنند. نخستین بار در دبیرستان بود که به ناچار قرار ش…