ویرگول
ورودثبت نام
خودشناسی و عرفان
خودشناسی و عرفان
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

حقیقت چیست؟ (زن)

حقیقت چیست؟ (زن)

38- حقیقت اگر برخاسته از اشد ناچاری و بدبختی و پوچی نباشد و بلکه چیزی قابل پرستش و از روی اختیار باشد بایستی چیزی عینی و موجود باشد و از این دیدگاه حقیقت برای مردان، زن است و برای زنان هم مرد است منتهی با دو احساس و اندیشه و دیدگاه کاملاً متفاوت و بلکه متضاد .

«حقیقت اگر زن باشد » نخستین بار توسط نیچه طرح گردید ولی تاکنون چندان که باید به آن پرداخته نشده است و خود نیچه هم فقط برخوردی گذرا به این امر نمود. با این حس ، حقیقت اگر خود زن نباشد ولی زن یکی از مراکز درجه یک ظهور و بروز حقیقت برای مرد است و پرستش خواه ناخواه مرد نسبت به زن از همین روست و نیز طلسم مرد در رابطه با زن که بقول نیچه نه با او میتواند زیست و نه بی او این رابطه انسان با حقیقت است ، با خدا ، با متافیزیک ، با روح.

۳۹- «حقیقت اگر زن باشد» یک چیز است و «حقیقت همان زن است چیز دیگری است . اولی هنوز به نیاز کافی درباره حقیقت نرسیده است. و نیز چیزی بعنوان «حقیقتِ زن هم چیز متفاوت دیگری است، مثل حقیقت سیب یا هر چیز دیگری . و نیز « زن حقیقت » مثل «مرد «حقیقت» یا «سیب حقیقت» یا «آسمان حقیقت» و یا حتی «آزادی حقیقت» و «مذهب حقیقت» و «فلسفه حقیقت» و مقوله دیگری است.

اگر بگوئیم که «زن، حقیقت است» ملموس ترین بیان را از حقیقت نموده ایم زیرا بهمان شدت که جذب کننده و عشق آفرین است دفع کننده و نفرت انگیز نیز هست و بهمان شدت که مظهر مهر است مظهر قهر و قساوت است و بهمان شدّت که به آن نیاز داریم از آن بی نیازیم . زن برای مرد به لحاظ فیزیکی و عاطفی علت بودن و زیستن است و مرد تلاش و حرکت مثبت یا منفی ندارد الا بواسطه یک زن که مادر و یا همسر و یا معشوقه اش میباشد .

ولی زن عين حقيقت و عين خدا محتاج ظهور و بروز نیست مگر اینکه از زنانیت خود کاملاً تهی شده و مرد وار گردیده باشد و موجودی عقیم و پوچ . زن نیز عین حقیقت و خدا، حرف نمیزند و خود را کاملاً عیان و معرفی نمیکند الا برای سردرگم کردن مرد و به فکر و وسوسه و تردید انداختن او .

زن میگوید: بیا مرا کشف کن و من به تو در این کشف نه تنها کمکی نمی کنم بلکه راهت را میزنم و گمراهت می سازم. زن مظهر کامل «حجاب» است ، تماماً لباس است هرچه که لباسش را در آوری باز هم به خود او نمی رسی و اگر تا به آخرش ادامه دهی از او چیزی باقی نمی ماند جز یک ظلمت محض ، یک خلاء بی انتها ، یک سوراخ که ته ندارد و هرگز به انتهایش نمی رسی .

40- زن همواره غیر از این است که تو فکر میکنی مثل خدا و حقیقت . خود او نیز نمیداند که خودش چیست ولی عاشق این است که تو را به وسوسه و جنون بی پایان کشف خودش مبتلا سازد و لذتی برتر از این برای زن وجود ندارد . او بخاطر این لذت حتی خود را به روز سیاه میاندازد و نابود میکند و حتی خود را بدست تو به قتل می رساند ولی نمی گوید که چیست زیرا اصلاً برای او این مسئله کمترین چنگی به دلش نمیزند .

زن کمترین میلی به خودشناسی ندارد تنها سئوالی که دارد و تنها وسوسه ای که دارد این است که میخواهد بداند که تو تا کجا دوستش داری آیا اگر تو را به قتل هم برساند و نابودت کند بازهم دوستش داری یا نه ، عين خدا و عين خود حقیقت و عین زندگی و عین بودن .

41- زن اگر خود حقیقت نباشد لااقل آن گردونه ای از حقیقت است که مرد را به غایتش سوق می دهد و حقیقت هائی را برایش نقش می زند. این حقیقتها چه خدا باشد و چه قدرت و پول فرقی نمیکند. هر کسی بهر چیزی که میل کرده و یا رسیده بواسطه وجود زن بوده است، به خدا و یا شیطان .

و این محصول نگرشی است که مرد به زن نموده است و نه محصول عملکرد خاص زن در رابطه با مرد. همه زنان یکی هستند زن خوب و بد وجود ندارد . زن ورای خیر و شر قرار دارد مثل حقیقت . برخورد زن با مرد برخوردی از روی یقین و خدایگونه است و این یقین ذاتی زن است و نه معرفتی .

مرد خواه ناخواه بسوی حقیقت زن در حرکت است: حقیقت زنانگی نفس ازلی خویش . مرد کامل زن میشود و زن کامل هم مرد میشود به لحاظ شخصیت و روان و نه رفتار.

از کتاب حقیقت چیست؟ تألیف استاد علی اکبر خانجانی
https://t.me/khodshenasi4/4419

حقیقت زنزنزن و مردخودشناسیعشق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید