مهتاب جودکی
مهتاب جودکی
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

نشانی: روستای تاج‌آباد، کوچه‌ی شازده کوچولو

روحانی دِه گفته بود اسم جاده ورودی را بگذارند شکسپیر. با این نام، مسافران برای دیدن آبادی عجیب کنجکاو می‌شدند. یکی دیگر گفته بود بگذاریم قرآن و ریش‌سفیدها برای ‏جلوگیری از اهانت به «کتاب آسمانی»، مخالفت کرده بودند. یک عضو شورای دِه هملت را پیشنهاد کرده بود، ‏یکی دیگر مادر و یکی مسیر سبز. دست آخر نام‌ها را به رأی گذاشتند و تابلوی «بهشت گمشده» به ‏پیشنهاد هیأت امنای مسجد در ورودی روستا نصب شد.

عکس از قباد یاری
عکس از قباد یاری


سی کوچه بی‌نشانِ «تاج‌آباد» که از چهار‌سال پیش ‏روستای دوستدار کتاب معرفی شده، این‌طور نام گرفتند؛ کوچه‌ای که سه ماه از‌ سال سیل می‌گیرد، ‏‏سیلاب بهاری (ایوان تورگنیف) نام گرفت، کوچه‌ای که مسجد داشت، مناجات‌نامه (عبدالله انصاری)، ‏خیابانی که رودخانه‌ای از آن می‌گذشت دُن آرام (میخاییل شولوخف) و کوچه‌ای که خانه بهداشت در آن ‏بود، قانون (ابن‌سینا).


یکی از اهالی آبادی به قباد یاری گفته بود تو به «خوزه آرکادیو بوئندیا» شبیهی. «می‌گفت با این ایده‌ها‏ آخرش همسرت تو را به درخت توی حیاط می‌بندد. بعد ما فکر می‌کنیم تو جزئی از درختی و فقط همسرت‏ می‌داند که توشوهرشی. شوخی می‌کرد.»

قباد یاری عضو شورا است و قبلا، یعنی در زمان راه‌اندازی ‏کتابخانه معروف تاج‌آباد دهیار بوده. کتابخانه ‌سال 85 راه‌اندازی شد و اکنون از 2070 نفر جمعیت روستا، ‏‏450 نفر عضو فعال آن‌اند. یاری در گفت‌وگو با «شهروند» می‌گوید سرانه مطالعه تاج‌آباد، متفاوت از دیگر ‏نقاط ایران است و برای همین استقبال از نام‌های تازه، دور از انتظار نیست.‏

نصب تابلوی خیابان آستیرید لیندگرن
نصب تابلوی خیابان آستیرید لیندگرن
  • آقای یاری مردم به نام‌های جدید عادت کرده‌اند؟ مثلا پذیرفتن اسم «آسترید لیندگرن» برای ‏همه آسان بوده؟
    پذیرفتن نام‌ها بسته به سن آدم‌هاست. جوان‌ها آن‌قدر از این اتفاق استقبال کرده‌اند که برای بقیه ایده‌ها ‏روحیه گرفته‌ایم. به علاوه بعد از بازخورد در شبکه‌های اجتماعی مجازی، کارکردن در فضای جدید هم آسان‌‏تر شده است. تاج‌آباد در‌ سال 94 یکی از عناوین 20 روستای برتر کشور را از آن خود کرد و روستای دوستدار کتاب شناخته شد. این انتخاب بدون دخالت هیچ نهادی بود و حتی استانداری هم از آن مطلع نبود.
  • ‏انتخاب نام کوچه‌ها چطور انجام شد؟ قصه انتخاب نخستین کوچه را بگویید. ‏
    این‌جا خیلی کارها به انتخاب و رأی مردم است. همین حالا اگر همه مردم روستا مخالفت کنند، دوباره این ‏نام‌ها تغییر می‌کند. قرار نیست ایده اقلیت یا یک نفر به همه تحمیل شود. راه اصلی روستا را که می‌‏خواستیم نام‌گذاری کنیم، شورایی متشکل از 30 نفر از نمایندگان همه اصناف، نظامی‌ها، معلمان، دانشجویان، ‏جوشکارها، خدمات کامپیوتری، چوپان و دامدار تشکیل شد. بحث‌های زیادی شد که ورودی روستا چه نامی ‏داشته باشد و اصلا چرا چنین نامی باید داشته باشد. یک نفر بود که معتقد بود باید نام خیابان ورودی ‏روستا بشود «قرآن». او گفت هر کوچه به نام کتابی است و قرآن کتاب ما است. ما این را به رأی گذاشتیم و ‏یکی از بچه‌ها به نام وحید رفت موضوع را با ریش‌سفیدان روستا مطرح کرد. آنها به‌شدت برآشفته شدند و ‏گفتند مقدسات نباید استفاده شود. گفتند نام مقدسات را وقتی به خیابان می‌آورید، مورد اهانت قرار می‌گیرد ‏و این قابل تحمل نیست. بنابراین این پیشنهاد رد شد. روحانی روستا شکسپیر را پیشنهاد داد. گفت اگر این ‏نام را بگذاریم، چون روستا کنار بزرگراه کربلاست و تردد در آن زیاد است، هر غریبه‌ای تابلو را ببیند، از سر ‏کنجکاوی هم که شده به تاج‌آباد می‌آید تا داستان این اسم را بداند. ما اسم‌های شکسپیر، مادر، هملت، ‏بهشت گمشده، مسیر سبز و در کل 10 عنوان را به رأی گذاشتیم. نظرسنجی در کانال تلگرامی روستا انجام ‏شد که حالا جای «جار زن» را پر کرده. 700 نفر شرکت کردند و بیشترشان به بهشت گمشده رأی دادند که ‏پیشنهاد هیأت امنای مسجد بود.
  • روحانی روستا هم اهل کتاب است؟
    اینجا کتاب یک جور دیگر است. نمی‌شود آمار خیلی دقیق داد، اما سرانه مطالعه تاج آباد متفاوت از باقی ‏کشور است. ‏
  • ‏دلیلش چیست؟‏
    اینجا درباره کتاب خیلی حرف می‌زنیم و دور هم خیلی کتاب می‌خوانیم. مثلا کتاب صدسال تنهایی مارکز‏ را که عده‌ای خوانده‌اند، با هم درباره‌اش صحبت می‌کنند. یک بار یکی‌شان به شوخی به ‏من گفت تو مثل خوزه آرکادیو بوئندیا هستی، شخصیت اصلی داستان. با این ایده‌هایی که داری آخرش ‏همسرت تو را به درختی در حیات می‌بندد و من فکر می‌کنم که تو جزیی از درختی و فقط همسرت می‌‏داند که تو شوهرشی.
  • پس ایده این نام‌گذاری برای شما بود؟
    این‌که کوچه هویت بخشی نشده بود و نامی نداشت، برای من ننگین بود. می‌گفتم این شایسته روستای بزرگ ‏ما نیست. چند‌سال پیش نیتم این بود که نام کوچه‌ها را به نام کشورهای دنیا بگذارم و بعد معماری آن ‏کوچه‌ها را براساس معماری آن کشورها تغییر بدهم. دوستی دارم در فضای مجازی که سال‌هاست در کتابخانه ‏راهنمایی‌ام می‌کند و کارهای خیر زیادی هم کرده؛ مداوای کودکان بیمار بی‌بضاعت روستا یا تأمین هزینه ‏دانشگاه یکی از اهالی یا راهنمایی برای ادامه تحصیل. وقتی ایده من را شنید، گفت خیلی از کشورها را نمی‌‏شود انتخاب کرد چون با ما رابطه مطلوبی ندارند مثل؛ عربستان، مصر، آمریکا، انگلیس، کانادا و …. او آدمی بسیار ‏فرهیخته، باسواد و اهل کتاب است و بعد از 8‌سال ارتباط مجازی به روستای ما آمد. ما مدام از او یاد می‌‏گرفتیم. دقیقه دقیقه‌ای که کنار ما بود مثل یک کلاس درس بود. وقتی آمد، پیشنهاد داد که نام کتاب‌ها را ‏بر کوچه‌ها بگذاریم. چون تاج آباد روستای دوستدار کتاب است و مردمش علاقه‌ای به کتاب دارند که در ‏کشور نظیر ندارد. پیشنهاد خیلی خوبی بود و با کمال میل پذیرفتیم و در شورا مطرح کردیم. جلسات 6‏ماه ادامه پیدا کرد و در این مدت دنبال سرمایه‌گذاری بودیم که کار را اجرایی کند. آخرش هم چون اعتبار ‏نداشتیم، یک‌سال پیش من مواد اولیه را تهیه کردم و جوشکار روستا، بدون دریافت هیچ مزدی، کار تابلوها را ‏انجام داد.‏
  • مخالفت جدی‌ای وجود نداشت؟ به این دلیل که معمولا حرکت‌های این‌چنینی، دست‌کم در شهرها ‏سخت پیش می‌رود. ‏
    ابتدا نه، اما در ادامه یک مخالف پیدا شد که همچنان آزارمان می‌دهد. نام نمی‌برم. او از اهالی روستا هم ‏نیست. به هر اداره و نهادی می‌رفت، اعتراض می‌کرد، اما وقتی موافقت آنها را دید، شگفت زده شد و دیگر ‏ادامه نداد. ‏
گاه و بی‌گاه گروهی برای کندن تابلوی خیابان «محمدرضا شجریان» به تاج‌آباد می‌آیند.
گاه و بی‌گاه گروهی برای کندن تابلوی خیابان «محمدرضا شجریان» به تاج‌آباد می‌آیند.
  • ‏سواد اهالی روستا چقدر است؟
    تقریبا 80‌درصد اهالی باسوادند و خیلی‌هایشان در همین کتابخانه درسشان را ادامه داده‌اند. چوپان ما ‏لیسانس علوم سیاسی دارد. برادرش هیأت علمی دانشگاه تهران است و دو نفر از خواهرانش هم دامپزشک‌اند. ‏این خانواده اعجوبه و متفاوتند. یکی دیگرشان دیپلم دارد، اما مدام سرش در کتاب است. درباره مباحث فلسفی ‏با من صحبت می‌کند یا درباره علم کوانتوم که به چه شیوه جلو می‌رود. من را مجاب کرده درباره این ‏مبحث بخوانم و کمی سردربیاورم. زنی از اهالی روستا همیشه خلاصه کتاب‌هایی در زمینه فرزندپروری را در ‏گروه تلگرامی تاج آباد منتشر می‌کند. آن‌قدر شیرین می‌نویسد که دیگران ترغیب می‌شوند کتاب را بخوانند. ‏زمانی که دهیار شدم و دنبال ترویج کتاب و مدرسه و درس، خودم هم به این فکر افتادم که درس بخوانم و ‏الان‌سال آخر مدیریت دولتی هستم. در 37 سالگی با همسرم دوباره شروع کردیم به درس خواندن. همسرم تا ‏پنجم ابتدایی خوانده بود، اما در کتابخانه، مدرسه‌ای به راه انداختیم و 50 بی‌سواد را باسواد کردیم؛ 17 نفر ‏مقطع راهنمایی خواندند که یکی‌شان همسرم بود. 6 نفر دبیرستان و دو نفر هم رفتند دانشگاه.‌ سال پیش ‏همسرم دیپلم گرفت.‏
  • شنیده بودم که ریش سفیدان روستا هم به‌شدت اهل کتاب‌اند. این کتابخوانی‌ها یک رسم ‏قدیمی است؟
    رسم بوده، اما الان این رسم دیگر مرسوم نیست. تلویزیون و موبایل همه را، بخصوص نسل جدید را آلوده ‏کرده. قدیمی‌ها را نه. پدر 88 ساله من با پیرمرد 80 ساله دیگری عضو کتابخانه‌اند و کتاب به هم قرض می‌‏دهند. آخرین کتابی که پدر من، محمدعلی از عبدالرضا گرفته، جلد دوم خواجه تاجدار بود که نویسنده‌اش ‏یک سیاح خارجی است.
    پدرم تا جلد دومش را تهیه کرد، دو بار جلد اولش را خواند. یا زمانی که چهار جلدی ‏سال‌های ابری را به پدرم دادم و مشغول خواندن شد، به جلد دوم که رسید پرسید: یعنی غیراز ما کس ‏دیگری هم این کتاب را خوانده است؟ این کتاب آن‌قدر به زندگی او شبیه بود که فکر می‌کرد بعید است ‏کسی آن‌قدر علاقه‌مند باشد که روایتی شبیه زندگی او را بخواند. علی اشرف درویشیان در منطقه ما یک اعتبار ‏است.‏



نسخه کامل این گفت‌وگو پیش از این، نهم شهریور 1398 با تیتر «تاج‌آباد، در تسخیر شاهکارهای ادبی جهان» در روزنامه شهروند منتشر شده است.
دو سال بعد از انتشار این گفت‌وگو پائولو کوئیلو، نویسنده برزیلی مشهور در ایران، در اینستاگرامش عکسی از کوچه کیمیاگر منتشر کرد و از شگفتی‌های تاج‌آباد نوشت.
عکس‌ها کار قباد یاری، از اهالی تاج‌آباد است که همچنان پیگیر وضعیت تابلوهاست.


کتابهمدانادبیاتنویسندهروستا
روزنامه‌نگارم و اینجا در ویرگول هم می‌نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید