این کتاب را پس از مدتها، وقتی که بطور حضوری و به قصدی دیگر به شهر کتاب رفته بودم، بعنوان غنیمت برداشتم. مدتی بود که در انتظار گودو در لیست خواندنیهایم بود. نام نجف دریابندری هم بعنوان مترجم، دیگر جایی برای درنگ باقی نگذاشت.
کتاب شامل هشت نمایشنامه از ساموئل بکت است که در انتظار گودو اولین آنها است. از این هشت نمایشنامه، دو تای آن نمایش رادیویی و یکی تلویزیونی است و باقی برای اجرای صحنه. اما اغلب آنها حال و هوای یکسانی دارند. شرایط این روزها، تنهایی و در خانه ماندن، به نظرم فرصت همذات پنداری با شخصیتها را دوچندان کرده. نمایشنامهها اغلب خلوت و با شخصیت های کم هستند. شخصیتهایی که انگار در قرنطینهاند، در فضایی محدود و ناکجا آبادی و جدا افتاده از پیرامون، غرق در ورطه تکرار و نا امیدی با آینده ای مبهم و نامعلوم. نکته قابل ذکر دیگر در مورد شخصیتها اینکه اساسا شخصیت مثبت که بشود دوستش داشت در هیچ یک از نمایشها وجود ندارد و همه شخصیتها، حتی بعضا با وجود وابستگی به یکدیگر، از همدلی و علاقه و مهر نسبت به هم دور اند.
در مورد اینکه چقدر لذت بردم از خواندن، ابتدا باید بگویم که خواندن نمایشنامه در کل جذابیتهای خواندن نوشتارهای ادبی صرف مثل رمان و داستان را ندارد و باید بتوان فضا را در ذهن ساخت و نمایش را در خیال تماشا کرد. این خود انرژی و تلاشی مضاعف می طلبد. این کتاب نیز به دلیل تم و فضای نمایشنامههایش و همینطور استفاده فراوان از تکرار المان ها، از چند دیالوگ تا حتی یک پرده کامل، به نظرم برای خواندن کتاب سختی است. با این حال اگر در کل نمایش خواندن را دوست دارید به احتمال زیاد از آن لذت خواهید برد. بخصوص در مورد برخی از نمایشنامههای کتاب که خط داستانی پر رنگتر و اوج و فرود بیشتر است، خواندن لذت بخش است. پایان بندی برخی از آنها نیز غیرمنتظره و تاثیرگذار است. ترجمه هم البته عالی است و از عوامل مهم خواندنیتر شدن کتاب.
در کل باید بگویم شخصا کتاب را دوست داشتم و راضی هستم از خواندن.