ایرج طهماسب را همه می شناسیم. آقای مجری آرام و دوست داشتنی مجموعه کلاه قرمزی. همچنین از او فیلم هایی در مقام کارگردان یا بازیگر دیده ایم، اغلب در ژانر کمدی. با این پیش زمینه و شناخت، دیدن اسم ایرج طهماسب روی جلد یک کتاب بعنوان نویسنده، چه تصویر و ذهنیتی از کتاب برای شما خواهد ساخت و فکر میکنید با چه کتابی طرف خواهید بود؟
خب پاسخ من به این سوال در مورد کتاب سه قصه قبل از خواندن اینها بود:
زمینه سفید و جلد ساده و تصویر یک پر به نظرم ساده و آرام آمد. مثل خود ایرج طهماسب. نمی دانم چرا یاد فیلم خواب سفید افتادم که حمید جبلی ساخته و بازی کرده و هیچ ربطی هم به ایرج طهماسب ندارد. لابد چون این دو یاران دیرین اند و هرکدام دیگری را به یاد می آورد، حس کردم که فضای سه قصه چیزی شبیه آن فیلم خواهد بود. سه قصه را تلاش های سینماگری فرض کردم که از فرصت شهرت برای ارائه دل نوشته هایش استفاده کرده. در کل انتظار قصه هایی ساده با آدمهای معمولی و دغدغه های روزمره اجتماعی و عاشقانه داشتم. در بهترین حالت انتظارم چیزی مثل قصه های مجید بود.
اما... اما...
باید بگویم که سه قصه واقعی، هیچ شباهتی به تصور اولیه من نداشت. باورش سخت است که نویسنده این کتاب همان آقای مجری خودمان است. البته ظاهرا طهماسب قصه ها را وقتی جوانتر بوده نوشته. تاریخ آنها مربوطه به دهه شصت و اوایل هفتاد است.
از عجایب ماجرا اول اینکه کتاب بر خلاف نامش سه قصه ندارد و چهار قصه دارد. اینکه چرا اسم کتاب "چهار قصه" نیست جای سوال دارد. دیگر اینکه بر خلاف انتظار فضای قصه ها اصلا ساده و معمولی نیست و کاملا سورئال است و حاوی المان ای اروتیک و تا حدودی هم ژانر وحشت، و در عین حال بسیار ایرانی است. این ایرانی بودن نه فقط در نحوه روایت و انتخاب واژگان و گفتگوها که در خود موضوعات و فضا و روابط هم به چشم می خورد، دست کم در مورد سه قصه اول به وضوح این طور است. قصه ها، واقعا قصه اند و نه دل نوشته و پراکنده نویسی صرف. خط داستانی مشخص و فکر شده دارند و پایان هایی تامل برانگیز و درگیر کننده و کوبنده.
بطور خلاصه باید بگویم که کتاب بسیار فراتر از انتظار بود و آن را بسیار دوست داشتم. خواندن آن را به همه توصیه میکنم. هم بسیار روان و خوشخوان است و هم حجم کمی دارد. هر چهار قصه را می توان در یک نشست یک ساعته خواند.
نمی دانم هنوز هم بعد از گذشت نزدیک به بیش از 30 سال، همچنان چنین قصه هایی از قلم ایرج طهماسب تراوش می کنند یا نه. امیدوارم که اینطور باشد و حالا که چند سالی است خبری از کلاه قرمزی نیست لااقل آقای طهماسب، بیشتر بنویسد و چاپ کند.