۱دوباره ناخنکی زدم به کتابهای خاطره انگیر کودکی و نوجوانی ام. آن موقع کتابهای ژول ورن توی بورس بود. همچنین یک سریال هم از تلویزیون پخش می شد به اسم میشل استروگف. هرچند چیزی از آن سریال یادم نیست اما همین ها انگیزه خریدن و خواندن این کتاب شد. یادم است آن موقع خواندن میشل استروگف برایم بسیار دلچسب و لذت بخش بود. با تمام وجود با او و سختی ها و خطراتی که سر راه ماموریتش با آنها دست و پنجه نرم می کرد همراه می شدم.
هفته پیش دوباره آن را دست گرفتم و خواندم. اگرچه حالا دیگر از نظر داستانی آن جذابیت قدیم را نداشت. با این حال همچنان خواندنش لذت بخش بود.
اگرچه میشل استروگف برخلاف داستان های دیگر ژول ورن کاملا رئال است، اما همچنان ردپای فانتزی های ژول ورن را می شود در آن دید.
در خواندن مجدد، لحن کتابی مترجم و تفاوت حس و حال ترجمه آن با ترجمه های امروز هم برایم جالب بود. برای آشنایی ببیشتر با حال و هوای ترجمه تصویر یک صفحه از متن کتاب را هم آورده ام.
این کتاب چاپ 1368 است و قیمتش آن موقع 130 تومان بود که به نظرم برای آن زمان گران بوده. نمی دانم با پول توجیبی چند هفته ام توانسته بودم این را بخرم.