ویرگول
ورودثبت نام
فرخنده ملکی‌فر
فرخنده ملکی‌فر
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

قصه‌های ژانر وحشت

سیلی واقعیت – قسمت چهارم

صبح از خواب بیدار می‌شی و گوشی رو چک می‌کنی. پر از پیام‌ها و هشدارهای ترسناک که ازت می‌خوان با دقت گوش کنی و برای همه بفرستی. تصویرهای درست و غلط، شایعه‌ها و اخبار رسمی، تئوری‌های توطئه، تصاویر آخرالزمانی... حالا این قصه‌ها و تصویرهایی که دیدی، مدام توی ذهنت تکرار می‌شه. ذهن آدمیزاد استاد داستان‌پردازیه و قصه‌های جدیدی هم به اونها اضافه می‌کنه: از بیماری خودت یا عزیزانت (خدای نکرده!)، از سختی‌های قرنطینه، از مشکلات اقتصادی دنیا، ... همین‌طور ادامه می‌ده تا فروپاشی دنیا. یا اینکه می‌گه ویروس از چه‌ راهی ممکنه وارد بدنت بشه؟ نکنه همه‌جا رو خوب ضدعفونی نکردی؟ به اندازه کافی اسپری زدی و سابیدی؟ ...

متأسفانه ما معمولا فکر می‌کنیم قصه‌هایی که ذهن‌مون می‌گن، واقعی‌ان. اما به این فکر کن که چند درصد از قصه‌هایی که ذهنت گفته تا حالا درست از آب در اومده؟ راس هریس می‌گه: «ذهن ما به شدت شیفته زندگی‌کردن در درد و رنج گذشته است، با نگرانی به آینده می‌نگرد یا می‌خواهد ما را در مورد شکاف واقعیت کنونی اذیت کند. با اینکه آنچه بازگو می‌کند عملاً سودمند نیست، اما به طریقی قصه‌پردازی می‌کند که ما به داستان‌های او جذب می‌شویم... حتی اگر هزاران بار هم صحبت‌های او را بشنویم و تمام کاری که با ما انجام می‌دهد جز بدبختی حاصلی نداشته باشد، باز هم آماده تمرکز روی آنها هستیم.»

هریس اینجا دوتا مفهوم رو معرفی می‌کنه: اول، «همجوشی یا درآمیختگی» با افکار، طوری که انگار با افکار خودمون ترکیب می‌شیم؛ حالتی که افکار تأثیر زیادی روی ما دارن، طوری باهاشون برخورد می‌کنیم که انگار حقیقت محض هستن و اطاعت از دستوراتشون واجبه. دوم، «جداسازی» یعنی خودمونو از افکارمون جدا کنیم تا روی ما تسلط نداشته باشن. از افکارمون یک قدم فاصله بگیریم و نگاهشون کنیم. اگر برامون سودمند هستن، ازشون راهنمایی می‌گیریم. اگر بی‌فایده‌اند، رهاشون می‌کنیم.

کروناسلامت روانسیلی واقعیتراس هریس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید