گاهی فکر میکنم خیلی بیراه نیست اگه بگیم که سخت ترین کار دنیا کنترل ذهن یا فکر آدمی هست. البته منظورم کنترل ذهن خودمون هست، کنترل ذهن کسی دیگر که یک بحث جداست. و اگه نگیم تنها، یکی از خصوصی ترین و دسترس ناپذیر ترین مایملک انسان ذهن او هست. خیلی شده افراد آزاده ای که زیر سختترین شکنجه ها دوام آوردند و بعد سربلند کردند و گفتند شاید شما بتوانید تمام دارایی و جسم مرا به بند بکشید و از آن خود کنید اما ذهن من را نمی توانید تصاحب کنید. و این رمز آزادی ذاتی انسان هست. بزرگترین آزادی و ترسناکترین آن.
اما حرف من اینجا کنترل ذهن توسط خودمون هست. کنترل افکار، اینکه مثلا بتونیم روی یک مسئله تمرکز کنیم. در لحظه باشیم. شعار اساتید موفقیت، شاید هم مجلات زرد و اینطور چیزهاست. منظورم اینجور شعاری طور نیست. یکم کاربردی تر، یکم ملموس تر. اینکه بتونم ذهنم را برای لحظه ای یا دقیقه ای خالی کنم. برعکس هروقت این تصمیم رو بگیرم که ذهنم رو برای لحظه ای خالی کنم، بعد از چند دقیقه ای به خودم میام میبینم که غرق افکارم هستم یا در گذشته های بعید سیر میکنم یا دارم رویاپردازی میکنم.
هرچند باید اعتراف کنم که رویاپردازی و غرق شدن در افکار یکی از لذت بخش ترین کارهایی هست که آدم میتونه انجام بده. دانشمندان معتقدند که این قابلیت ویژه ای هست که انسان در مقایسه با دیگر موجودات زنده داره، اما منِ کم سواد میگم کی میدونه بقیه حیوان ها این توانایی را ندارند.هان؟ مثلا از کجا معلوم اون گاو وقتی با چشمهای درشتش بهت زل زده و داره یونجه اش را میجود داره برا خودش رویاپردازی نمیکنه؟!
یاد مورسو کتاب بیگانه آلبر کامو افتادم، وقتی که توی سلول انفرادی زندانی شده بود. «هر چه بیشتر فکر میکردم بیشتر از توی حافظهام چیزهای ناشناخته و فراموششده را بیرون میکشیدم. پس متوجه شدم آدمی که حتی فقط یک روز زندگی کرده باشد، میتواند بی هیچ ناراحتی صد سال زندگی کند، بیاینکه حوصلهاش سر برود. از جهتی این خودش مزیت بود.»
کسی نمیتونه منکر ارزشمندی این قابلیت انسان بشه، ...
اما گاهی چنان درگیرش میشیم که آرزو میکنیم کاش ذهن ما هم دکمه ای داشت و برای چند لحظه خاموشش میکردیم، تا کمی استراحت کنیم، شاید بگید خواب برای این جور مواقع هست و نوعی استراحت برای ذهنه و واقعا هم همینطور هست، خواب واقعا معجزه ای بینظیر هست. اما اگه کسی مثل من همش در حال خواب دیدن باشه خصوصا وقتی که ذهنش درگیر هست آنوقت خوابیدن هم ذهنش را آرام نمیکنه، گاهی میشه وقتی از خواب بیدار میشی انقدر خواب دیدی که از خستگی انگار کوه کندی و تازه نیاز به استراحت داری.
و خوشبختانه تجربه نشان داده که ما می تونیم کنترل ذهن مون را به دست بگیریم. راهکارهای مختلفی هست، و هر کس تلاش کنه درنهایت راهکار مخصوص خودش رو پیدا میکنه.
یکی از این راهها مراقبه هست، که آن هم روشهای مختلف خودش را داره، مثل تمرین تنفس، یوگا، مراقبه در فضای ساکت و تمرکز ذهن، تصویر کردن فضاهای آرامش بخش در ذهن و ...
یکی از ساده ترین روشها، روش مراقبه که در کتابهای علامه طباطبایی دیدم بود. اینکه گفته بودند، در محلی خلوت مثلا اتاقی ساکت و خالی بشینید و یک کلمه یا حرف مثل «الف»را در نظر بگیرید و ذهنتون را روی آن متمرکز کنید، وافکار دیگه را رها کنید، هر وقت فکرتون به جاهای دیگه رفت سعی نکنید به زور فکرتون را برگردونید، بلکه آن را رها کنید و دوباره روی آن کلمه تمرکز کنید، کم کم و به مرور زمان فکر متمرکز می شود، (من نقل به مظمون کردم مطلب را)
با این تمرین روش حتی میتوان در مکانهای شلوغ هم ذهن را خالی و رها کرد.
یک را دیگر اینکه روش فکر کردن مون را عوض کنیم ، یک راه دیگه اینکه عادتهای مفید برای خودمون بسازیم.
البته باید بگم تو این نوشته هدفم معرفی راهکارها نبود.