امروز، بعد از مدتها که دلم میخواست بنویسم، بالاخره نشستم.
وقتی خودم رو مرور کردم، دیدم توی همین مدتِ کم چقدر تغییر کردم…
بزرگتر، عمیقتر، آرومتر، محکمتر، دقیقتر و حتی راحتتر شدم.
خیلی وقت نیست که شروع کردم روی خودم کار کردن،
ولی تغییر رو واضح حس میکنم.
حالم آرومه، و این برام از هر چیزی باارزشتره.
انگار تازه با خودم آشنا شدم.
و راستش، از این مریمِ جدید خیلی خوشم میاد…
چون یاد گرفته خودش رو دوست داشته باشه،
و دیگه اجازه نمیده هر چیزی یا هر کسی آزارش بده
مخصوصاً اون منتقد درونیِ دیوونهش.
من زندهام و هنوزم اینجام.
فقط کافیه هر روز یه قدم کوچیک بردارم.
– مریم