Mary
Mary
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

پراکنده گویی

همه ی این مدتی که توی پیک کرونا بودنم و از اول سال تا حالا چند هزار مریضی که ویزیت کردم همه تلاشم این بوده آرامش داشته باشم و حس بدی به مریضام ندم...توی این اوضاع داغون سعی کردم با عشقم و دوستام و همه اطرافیانم رفتار خوبی داشته باشم ... چشمام اما افسرده است ... دلم فقط طبیعت رو میخواد ... این چند هفته که سنگین کار کردم درآمدم بهتر میشه ،شاید بتونم بزنمش به ی زخمی ... مریض احوالم ، همه دوستان پزشکم مریضن ...دلم برای مامانم اینا تنگ شده ولی گلوم درد میکنه ...چقدر پراکنده گویی میکنم ... نمیدونم انتخابان درستم یا نه ... حالم زیاد خوش نیست ... من از بعد هواپیما اوکراینی دلم خوش نیست ...

سردرگمیتنهاییبی حوصلگیناامیدیفرسودگی
ماری و تلاش برای ارتقای سلامت روانش:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید