ساکت کنید دهانم را / قفل زنید کلامم را
باور نکنید خنده ام را / این جسم زنده ام را
زنده به گورم کنید / از این جسم دورم کنید
ناکام ترین جوانم / بوسه ندیده لبانم
از شهوت خویش بیزارم / گمان نکنید بیمارم
لیلی ندیده مجنونم / آفتاب ندیده شیرینم
مجنون تراز آنم که لیلی بداند / شیرین تر از آنم که میلی بماند
مجنون شدنم حکمش چیست / این دلِ محزون حاکمش کیست
کوه صبرم، عطش دارم / نشانه ای از دست خطش دارم
خاکسترم، آتش شده ام / غرق خیالم، مستش شده ام
در چشم دلم اشک دارم / بر عشاق جهان رشک دارم
بیچاره دلم تاب ندارد / یک خاطره ی ناب ندارد
عشق را گدایی نمی کنم / دل را هوایی نمی کنم
لبی نیست که بوسه بارانش بکنم / عشقی نیست که تمنایش بکنم
نکند بعد وصال، لیلی رهایم بکند / فرهاد میان کوه رهایم بکند
لیلی قدحش را پر ز شرابم نکند / فرهادِ خسته عاشق تر از اینم نکند
نکند عشق افسانه و افسون باشد / این همه تیشه زدن قانون نباشد
وای اگر عشقم نفرت شود / کار دلم دوباره حسرت شود
بعد وصال بخت اگر یارم نباشد / /یار باشد ولی کنارم نباشد
با این ذهن درگیرم چه کنم / با این دل زمین گیرم چه کنم
ببندید دهانم را / قطع کنید زبانم را
گِل بگیرید دلم را / گوش ندهید کلامم را
دگر وقت گریز نیست / تیشه دگر تیز نیست
خبر کنید لیلی ام را / نگاه کنید آشفته حالیم را