ثانیه ها در حال عبورند، عمر رو به اتمام، این ها مهم نیست؛ فقط چند روز از روزهایی که می توانم تو را بغل کنم کم شده است. تمام درد من این است.
این جمله برای لیلا از ذهنم رد شد. چقدر قشنگ بود. یعنی حسرت روزهایی که می گذرد را ندارم، همه آن ها به درک. من روزشماری ام معکوس است. یعنی روزها را از طرفی خط نمی زنم که ببینم چند روز مانده؛ این مدل برای یک زندانی است. من روزها را بر اساس کم شدن از تعداد روزهایی که می توانم تو را در آغوش داشته باشم می شمارم.