اختلال شخصیت وابسته یکی دیگر از اختلالات شخصیت به شمار می آید که در این مقاله به توضیح آن می پردازیم.
افراد دارای این اختلال اجازه می دهند تا دیگران برای تصمیم گیری های مهم، آغاز کردن اقدامات مهم، و به عهده گرفتن مسئولیت در زمینه های مهم زندگی آنها تصمیم گیری کنند و معمولا برای اینکه در کجا باید زندگی کنند و چه نوع شغلی داشته باشند و دوستان آنها چه کسانی باشند به همسر، والدین یا دوستان خود تمکین میکنند. آنها نیازهای خود را در مقام دوم نسبت به نیازهای افرادی که به انها وابسته هستند قرار می دهند و احساس می کنند هرگونه پافشاری بر نیازهای خودشان رابطه آنها را به خطر می اندازد.
معمولا بخاطر ترس از رها شدن، بهره کشی جسمانی یا روانی زیادی را تحمل میکنند و به همین نسبت زمانیکه حتی برای مدت کوتاهی تنها هستند دچار ناراحتی و درماندگی شدید میشوند و از تنهایی بیزارند.این اختلال میتواند ناشی از رفتار والدینی باشد که بیش از حد حمایتگر و یا خودکامه بوده اند.
میزان شیوع این اختلال در زنان بیشتر از مردان دیده شده است.
در روابط اجتماعی میتوان گفت که معمولا دایره دوستی این افراد به تعداد کمی محدود می شود که فرد به آنها وابسته است و در صورتیکه این رابطه دوستانه تهدید شده باشد میتواند افسردگی عمیقی را برای او در پی داشته باشد.
به طور کلی سه گروه اختلال شخصیتی A و B و C وجو دارد که شخصیت وابسته در گروه C این تقسیم بندی قرار میگیرد، زیرا ریشه در اضطراب دارد باید توجه داشت که پارامتر فرهنگ خیلی در این اختلال شخصیت دخیل است.
1-نیاز بیش از حد به کسی برای اتکا از نظر مسائل فیزیکی و مالی و عاطفی و در نتیجه فرمانبرداری از او بخاطر ترس از اینکه این منبع حمایت را از دست بدهند.
2-داشتن مشکل در تصمیم گیری مثلا فرد برای انجام کار می خواهد از منزل خارج شود و نمی داند چه چیزی را بپوشد و برای این امر از دوست، همسر یا هر فردی که به آن وابسته است کمک می گیرد.
3-مسئولیت های زندگی را به عهده فردی میگذارند و در تمام قسمتهای مهم زندگی شان فرد دیگری تصمیم گیری می کند و تایید و تصویب او به نظر خود فرد درگیر با اختلال مقدم است.
4-به سختی دست به شروع کاری میزنند و شروع کردن برای آنها سخت و دشوار است.در فرهنگ ما این افراد غالبا از یک پدر و مادر کنترل کننده به همسری کنترل کننده پناه میبرند و اصولا به دو دلیل عمده از شروع هر فعالیت سر باز می زنند که یکی ترس از شکست و دیگر از دست دادن حمایت فردی که به او وابسته هستند بعد از کسب موفقیت است.
5-مدام در طلب تایید و تصویب و توجه دیگران بخصوص یک شخص خاص در زندگیی خود هستند.
6-از یک رابطه به رابطه دیگر پناه میبرند زیرا به این باور رسیداند که من به تنهایی از پس زندگی برنمی آیم.
(در اینجا می توان این نکته را در نظر گرفت که افراد وابسته غالبا در برقراری رابطه با افراد شکاک خوب عمل می کنند چون این افراد مدام آنها را زیرنظر داشته و آنها نیز از این مسئله لذت می برند)
7-باید دائما به فرد وابسته محبت شود و معمولا ذهنشان مدام درگیر این گرفتاری است که اگر این آدم (مادر، همسر، دوست و...) نباشد من چکار باید بکنم.
طرفداران نظریه فروید معتقدند که علت شکل گیری این اختلال میتواند به زمانی برگردد که انسان بین تولد تا 18 ماهگی (مرحله دهانی) را سپری میکند، اگر او در این سطح به همراه شیر مادر، از مهر و محبت مادر به هر دلیلی مثلا: افسردگی بعد از زایمان مادر، پر نشود این امر می تواند سبب بوجود آمدن این مشکل شود؛ زیرا کودک در این دوران، مادر را باید به عنوان یک دژمحکم و امن داشته باشد که هر زمان خواست بتواند به او پناه ببرد.
اریک فروم معتقد است که این افراد نگاهشان به سمت دریافت کردن است و همیشه منتظر شخصی هستند که چیزی به آنها بدهد و معتقدند خودشان هیچ کاری از دستشان بر نمی آید؛ در واقع این افراد خودشان را از داخل خالی می دانند و این نیازمندیشان، از عشق و دانش و عاطفه و نیازهای مادی گرفته تا هر چیز دیگری باید توسط فردی غیر از خودشان بر آورده شود.
از دیگر علل بروز این اختلال می توان به این امر اشاره کرد که معمولا افرادی که توسط والدین بسیار قوی و فرمانده بزرگ می شوند به این باور می رسند که من کاری از دستم بر نمی آید و به شدت خودشان را کوچک و ضعیف ناتوان می بینند.
گروهی نیز معتقدند افرادی که در دوران کودکیشان بیماریهای طولانی مدت داشته اند به شدت مستعد ابتلا به این اختلال شخصیت هستند.
برخلاف دیگر اختلال ها این افراد در زمینه درمانی خوب پیشرفت میکنند و بسیار خوش رو و مهرطلب و اهل همکاری هستند و معمولا نه شندیدن از آنها به ندرت اتفاق می افتد. این امر به راحتی به درمانگر کمک میکند تا بتواند ارتباط فعال را با فرد پی ریزی کند و روند اثربخشی را در پیش بگیرد.
همواره باید این نکته را در نظر داشت که این افراد نگاهشان به دنیا این است که دنیا جای بد و خطرناکی است و همچنین نگاهشان به خودشان حاکی از این امر است که آدم ضعیف و و ناتوانی هستند؛ پس طناب های وابستگی نمی توانند یک شبه و در مدت زمان کمی جدا شوند و هدف درمان این نیست که فرد به عدم وابستگی برسد بلکه باید به استقلال یعنی اتکا به خود و شناخت توانائی های خود برسد.
اطلاعات بیشتر در زمینه روانشناسی علمی
وبسایت: www.mehdisareminezhad.ir
وبلاگ مطالب علمی: saremimethod.viblog.ir
وبلاگ دل نوشته ها: mehdisareminezhad-nevesht.najiblog.ir
آپارات: مهدی صارمی نژاد
اینستاگرام: Mehdi_Saremi_Nezhad
لینکدین: Mehdi Sareminezhad