مقدمه مطالعه این مطلب نیازمند این امر ست که ابتدا تعریفی از خانواده بیان شود که در ادامه ابتدا به تعاریف کلی درباره خانواده و سپس به تعاریف روانشناسی این واژه پرداخته شده است، بعد از آن به صورت خلاصه انواع خانواده از دیدگاه روانشناسی شرح داده شده.
خانواده چیست:
اینطور به نظر می رسد که کلمه خانواده نیاز به تعریف ندارد و تمامی افراد به راحتی می توانند آن را تعریف کنند اما این کلمه در هر فرهنگ و برای هر شخص دارای مفهومی متفاوت است پس با توجه به وجود این تفاوت ها بهتر است به توضیح آن پرداخته شود.
در فرهنگ لغت دانشگاهی مِریِم- وِبستر، خانواده به عنوان گروهی از افراد تعریف شده است که: (۱) از طریق اعتقادات فلسفی، مذهبی و … به هم پیوند خوردهاند، (۲) دارای اصل و نسب مشترک هستند و (۳) با هم زیر یک سقف زندگی میکنند. در تعریف دیگری در فرهنگ و بستر چنین آمده است:
خانواده یک واحد زیستی- اجتماعی بنیادی در جامعه است که از دو یا چند نفر بزرگسال تشکیل شده است. که با هم زندگی میکنند و در زمینه مراقبت و تربیت فرزندان (چه فرزندان زیستی، چه فرزندخواندهها) با یکدیگر همکاری دارند.
در تعریفی جامعتر، گلدنبرگ و گلدنبرگ (۱۹۹۶)، خانواده را نظامی اجتماعی و طبیعی میدانند که مجموعهای از قواعد را ایجاد میکند. نقشهایی را برای اعضای خود طراحی و به آنها نسبت میدهد. دارای ساخت سازمان یافته قدرت است. شکلهای ظریفی از تعاملات آشکار و پنهان را ایجاد میکند. دارای شیوههای مفصل و مبسوطی از مذاکره و حل مساله است که برای اعضا، انجام اثربخش تکالیف متعدد را میسر میسازد. آنها در ادامه، خانواده را یک خرده فرهنگ دانسته و معتقدند که بین اعضای آن یک رابطه عمیق و چند لایه براساس تاریخچه مشترک، فرضیهها و ادراکات درونی شده در مورد جهان و اهداف مشترک وجود دارد. آنها معتقدند که در نظام خانواده، افراد از طریق وفاداریها و دلبستگیهای هیجانی قدرتمند، پایدار و متقابل به هم گره خوردهاند. ورود به چنین نظام سازمان یافتهای فقط از طریق تولد، فرزند خواندگی و ازدواج رخ میدهد.
نظام خانواده بعد از مدتی با هم بودن به اعضای خود یک خود مختاری در عین حفظ عضویت خانوادگی آنها تا پایان عمر را عطا میکند. خانواده از چنان قدرتی برخوردار است که با وجود جدایی احتمالی و فاصله زیاد بین اعضای خانواده، حتی تا زمان مرگ، تاثیر آن باقی میماند.
تعریف روانشناسی خانواده:
با توجه به اهمیت خانواده و اینکه مطالعات فراوان نشان دادهاند که اکثر مشکلات رفتاری و انحرافات افراد، ریشه در خانواده دارد و تحقق خانواده سالم در گرو برخورداری اعضای آن از سلامت روانی و داشتن ارتباطی مطلوب با یکدیگر است، روانشناسی خانواده نیز به مرور اهمیت یافت.
تعریف روانشناسی خانواده همچون دیگر مباحث روانشناسی، متناسب با نتایج تحقیقات علمی تغییراتی یافته است. یکی از تعاریف اولیه روانشناسی خانواده چنین است:
روانشناسی خانواده با استفاده از دیدگاه سیستمی، تاکید سنتی روانشناسی بر فرد را گسترش میدهد. در حالی که تاکید اولیه بر ازدواج و خانواده را حفظ میکند، با نگاه سیستمی، بر ماهیت و نقش افراد در ساختار روابط و همچنین به طور گستردهتر در شبکه اجتماعی خانواده تمرکز میکند.
روانشناسی خانواده همچون دیگر علوم با روشهای مختلف تعریف خود را گسترش داده است. این رویکرد همانند خانواده درمانی، خانواده را به عنوان یک واحد مداخلهای درنظر میگیرد و با تکیه بر فلسفه سیستمی و توجه بر زمینه، شامل فرایندهای خانواده و زناشویی در حوزههای نظری، تحقیقاتی و بالینی است. روانشناسی خانواده حتی از خانواده نیز فراتر رفته و نه تنها بر مفهوم رفتارها و تعاملات در خانواده، بلکه تعاملات ما بین خانوادهها و سایر سیستمهای اجتماعی تاثیرگذار بر رشد نیز تاکید میکند. این تاکید گسترده بر سیستمهای اجتماعی در مفهوم سازی و مداخله، مشخصه اصلی مداخلات روانشناسی خانواده در عصر حاضر بوده است.
مداخلات امروزی در سنت روانشناسی امروزی، شامل ارزیابی و توجه به سیستمها و سطوح مختلف تاثیرگذار اجتماع، همسالان، مدرسه و … در خانواده است. روانشناسان علاوه بر تاکید بر مطالعه فرد و ویژگیهای شخصیتی، فضای روانی حاکم بر خانواده را عنصری مهم میدانند. همچنین معتقدند که این فضای روانی حاصل برهمکنش تعاملات، روابط و تجربیات فردی و بینفردی اعضا خانواده با یکدیگر و همچنین با سیستمهای بزرگتر است.
روانشناسی خانواده ثابت کرده است که یک تخصص باثبات در روانشناسی معاصر است. بسیاری از تحقیقات، نظریهها و تمرینهای بالینی روانشناسی خانواده طی دههها بدست آمده است. در حال حاضر ایدهها و تکنیکهای روانشناسی خانواده در قالب مدلهای مفهومی در حال توسعه هستند. مداخلات پیچیده با استفاده از طرحها، اندازهگیریها و تحلیلهای آماری پیشرفته، آزمایش و بررسی شدهاند و پیشرفتهای بسیاری در زمینههای علمی، بالینی، نظری و سازمانی در روانشناسی خانواده مشهود است.
خانواده دارای انواع گوناگونی است که برای تشخیص و اثر بخشی بیشتر روند درمان توسط مشاور خانواده باید شناخت کامل درباره هر کدام از آن ها وجود داشته باشد تا به طبع بتوان نتیجه مطلوب تری را حاصل کرد. در ادامه مطلب به چکیده ای از توضیحات مهدی صارمی نژادروانشناس بالینی درباره انواع خانواده پرداخته شده است.
انواع ساختار خانواده Types of family structure :
این خانواده رایج ترین نوع خانواده در جوامع و فرهنگ های گوناگون را شامل می شود که اعضای آن زن، شوهر و فرزند می باشند و در اصطلاح به آن خانواده زن و شوهری هم گفته می شود.
خانواده های بزرگ را شامل می شود که از لحاظ روابط بین فردی پیچیده است. و در اصل خانواده هسته ای را شامل می شود که همراه با دیگر خویشاوندان باشد (شامل کسانی می شود که با هم رابطه خونی و نسبی دارند) و معمولا این خانواده شامل حلقه ای از چند نسل از افراد یک خانواده است که در کنار هم زندگی میکنند به طور مثال : پدر بزرگ، والدین، بچه، در بعضی مواقع عمو و خاله و...
در اصطلاح به این خانواده خانواده نسبی یا سه نسلی هم گفته می شود
در این خانواده هر دو عضو تشکیل دهنده خانواد یا یکی از آنها قبلا متاهل بوده اند و یا به بیان دیگر یا یکی از آنها طلاق گرفته و یا بیوه شده است. این خانواده در سطوح پیچیده تر خانواده مخلوط هم نامیده می شود که در این مورد معمولا یکی از والدین یا هر دو از خانواده قبلی خود فرزند داشته باشند و فرزند آنها هم اکنون وارد خانواده جدید شده باشد.
بررسی این خانواده ها و موفقیت آمیز بودن روند جلساتشان شامل انجام دادن دو تکلیف مهم توسط اعضای آن است :
در این خانواده یک والد زیستی (مادر یا پدر بیولوژیکی) و یا والدی به وسیله فرزند خواندگی وجود دارد.
و شامل دو نوع می باشد که یکی تک والدی دارای مادر و دیگری تک والدی دارای پدر است و این خانواده معمولا از سه طریق شکل می گیردکه شامل مواردی مثل:
برتری پدر در خانواده نسبت به دیگر افراد در این خانواده وجود دارد و بیشتر تصمیم گیری ها در آن تحت کنترل پدر انجام می شود.
برتری در این خانواده نزد مادر است و دقیقا بر عکس خانواده پدر سالار عمل می کند.
منابع خشنودی و ارضا اعضای خانواده اساسأ در خارج از این خانواده وجود دارد و اعضا برای رفع نیاز های خود به بیرون از خانواده خود پناه می برند. الزامآ در روابط بین اعضا این خانواده همبستگی وجود ندارد و هنگام ناکامی به خارج حوزه خانواده توجه می شود. فرزندان معمولا در این خانواده منزوی، آشفته و گوشه گیر هستند.
این خانواده درست برعکس خانواده های مرکزگریز عمل می کند و اعضا آن تعهدشان به خانواده خود مهمتر از تعهدشان به محیط خارج از خانواده است، از نظر روابط نقش ها در این خانواده در هم تنیده است جدایی بین اعضا دشوارو فرزندان معمولا خود محور و غیرمسئول بار می آیند و در نوجوانی اکثرأ درگیر اختلالاتی مثل اختلال خوردن (بی اشتهائی عصبی یا پر اشتهائی عصبی ) و اسکیزوفرنی می شوند.
در این خانواده همواره اصرار بر توافق و پافشاری در آن در تمام مسائل دیده می شود. و ویژگی اصلی آن ها این امر است که اطلاعات از طریق هنجار های عینی مورد ارزیابی قرار نمی گیرد، جهان خارج برای آن ها غیر قابل پیش بینی است و از نظرشان توافق یکی از راهکار های اساسی برای دست یابی به امنیت است. پس همواره تمام افراد باید از این قانون پیروی کنند. این خانواده مرز های خشکی با جهان بیرونی دارند و همواره هر نوع بازخوردی را که در خصوص انتخاب های خود و دیگر شرایط می گیرند، رد می کنند.
این خانواده در ایفای نقش مکمل عملکرد خوبی ندارند و برای جلب رضایت و حمایت بین اعضای خانواده رقابت وجود دارد.ائتلاف زناشویی در این نوع خانواده یا وجود ندارد یا بسیار ضعیف است و اتحاد نسلی یا جنسیتی به شدت درآن قابل مشاهده است و همچنین اتحاد بین نسلی بین والدین و کودک هم جنس هم مشاهده می شود.
در این مدل خانواده یا ترکیب افراد خانواده و یا مکان زندگی آنها به طور دائم در حال تغییر است.
مثلا به علت شغل پدر مکان زندگی افراد خانواده مدام در حال تغییر است و یا به علت مهاجرت یا مسائلی این چنین یکی از والدین و یا مثلا مادر و فرزند کوچک خانواده در زمان هایی مجبور بوده اند که از دیگر اعضا جدا زندگی کنند و مثلا کودکان در بازه های زمانی مختلف مراقب های مختلف دیگر مثل عمو و خاله و پدر بزرگ و... داشته اند که مدام تغییر کرده است.
این مدل بر اهمیت کلیت خانواده تاکید ویژه ای دارد و افراد تابع نیاز و کارکرد کل خانواده هستند.
هدف اصلی این خانواده رفع نیاز رشدی و رفاهی فرزندان است و حل مشکلات زناشوئی در این خانواده با تاخیر انجام می شود که این امر بیان کننده رشد منحرف خانواده (deviant symptoms) است.
در این گروه از خانواده ها زوجین با وجود تشکیل خانواده خود همچنان به والدین خود وابسته اند و دلیل این وابستگی عدم بلوغ و احساس ضعف و بی کفایتی زوجین است.
یکی از والدین در این خانواده قدرتمند و سلطه گر است و والد دیگر به همان نسبت ضعیف و مطیع است
رقابت در بین افراد خانواده در زمینه هایی مثل رشد توانایی هایی شخصی خود فرد است، اما دیگاه افراد آن نسبت به محیط خانواده عموما خوش بینانه است. لذا دیدگاه منفی معطوف به مردم است و رفتار والدین نیز با فرزندان عموما تند، خشن و خشک است. و این امر می تواند از سمت یکی از والدین یا هر دو آنها باشد.
روابط بین اعضا خانواده بر شباهت رفتاری مبتی است و اکثرأ برابری در روابط این خانواده را شاهد خواهیم بود.
واضح است که روابط بین اعضا این خانواده مکمل است یعنی هر کدام کامل کننده دیگری است اما نه الزاما به شکل مثبت و به طور کلی میتوان گفت نابرابری در روابط این نوع خانواده دیده می شود.
در هر دو خانواده قرینه و مکمل چند ویژگی مشترک وجود دارد. مثلا نقش اعضا در این دو غالبأ خشک و سخت گیرانه تعریف شده است و عموما یا عملکرد هیجانی دارند و یا منطقی و کم پیش می آید که واکنش هایی در حد اعتدال از خود بروز دهند، اما باید توجه داشت که معمولا اگر زوجین روابط همتا و هم ارز را در این خانواده ها داشته باشند می توانند بهترین عملکرد را در هر دو خانواده ذکر شده رقم بزنند.
اطلاعات بیشتر در زمینه روانشناسی علمی
وبسایت: www.mehdisareminezhad.ir
وبلاگ مطالب علمی: saremimethod.viblog.ir
وبلاگ دل نوشته ها: mehdisareminezhad-nevesht.najiblog.ir
آپارات: مهدی صارمی نژاد
اینستاگرام: Mehdi_Saremi_Nezhad
لینکدین: Mehdi Sareminezhad