کودکان نیز بر آنچه برای آنها اتفاق می افتد آگاه هستند و معمولا ترس ها و اضطراب کودکان از بحران به عوامل دیگر تعمیم داده می شود، مثل ترس از تاریکی و...
عمده اختلالات رفتاری به دنبال حوادث شامل:
شب ادراری، انگشت مکیدن، از دست دادن کفایت خود نسبت به قبل از حادثه، در خواست های نامحدود از والدین و...
معمولا کودکان به علت کنترل کمترشان بر خود در شرایط بحرانی دچار آسیب های بیشتری می شوند نوع و شدت آسیب بستگی به ماهیت و سطح گستردگی آسیب شناسی از حادثه و میزان حمایتی که از خانواده، اجتماع و ... می گیرند، معمولا کودکان پس از سانحه علائم استرس زیرسطح بالینی را نشان می دهد.
نکات مهم در آسیب شناسی بحران کودکان شامل:
۱.داشتن مکنیسم های انطباقی کمتر، ۲.کنترل کمتر بر وقایع و اتفاقات محیطی، ۳.آسیب پذیری فوق العاده نسبت به اثرات تروما، ۴. ممکن است پس از تروما (مرحله پیش عملیاتی ذهنی راحتی برای چند سال ادامه دهند)، ۵.محدودیت در انعطاف پذیری و انطباق با شرایط، ۶.فقدان انطباق می تواند رشد روانی و شخصیتی کودک را تحت تاثیر قرار دهد.
عوامل پیش بینی کننده در توان انطباقی اولیه در کودکان (عوامل موثر بر تاثیر بحران بر کودکان):
سبک شناختی و عاطفی به چه عواملی بستگی دارد:
انواع آسیب های بحران خانواده:
داغدیدگی:
درزمره مشکل ترین و آسیب زا ترین چالش های انسان است و شامل جنبه های عاطفی، روانی، اجتماعی و جسمانی است.
عوامل مرتبط با داغدیدگی شامل:
تاثیر نوع مرگ و داغدیدگی:
مرگ ناگهانی
بدون آمادگی قبلی برای نزدیکان فرد رخ می دهد و نزدیکان دچار شوک شدید می شوند، افسردگی و نا امیدی و عدم پذیرش هم از مواردی است که معمولا با آن سرو کار دارند.
خودکشی
برای بازماندگان ایجاد خشم و احساس گناه را به همراه خواهد داشت و در بعضی موارد موجب گسستگی پیوند های اعضای خانواده (مثلا ازدواج) می شود.
مرگ مبهم و نا معلوم
برای نزدیکان فرد باعث سردرگمی و بلاتکلیفی می شود و خانواده در عین حال که امیدوار است دچار ترس و نگرانی هم می باشد و باعث افسردگی و ایجاد ترس در بین اعضای خانواده می شود.
نکته قابل توجه در بررسی این مورد این امر است که معمولا تحمل مرگ هایی در راه اهداف والا (شهادت و...) برای نزدیکان آسان تر است و آسیب های روانی این خانواده ها کمتر است.
بررسی داغدیدگی در خانواده ها شامل سه بعد می باشد:
کودکان در داغدیدگی:
واکنش کودکان نسبت به فقدان بر اساس سن، میزان قرابت و نوع روابط عاطفی با فرد متوفی متفاوت است و توضیح والدین در رابطه با مرگ نیز قابل اهمیت است.
و نیز عواملی مثل جنسیت (دختر، پسر) بودن در نوع داغدیدگی موثر است به عنوان مثال دختران معمولا از والدین بیمار خود مراقبت می کنند اما پسران کمتر این کار را انجام می دهند لذا بعد از فوت والدین نقش دختران به کلی تغییر می کند در نتیجه سخت تر خواهد بود.
از دست دادن خواهر و برادر برای دیگر فرزندان معمولا موجب سردرگمی و ناامیدی می شود. در صورت داشتن بیماری سخت متوفی به علت شرایط موجود می تواند رفتار های افراط گونه والدین را به همراه داشته باشد به شکلی کهدر زمان بیماری تمام توجه خود را معطوف به کودک بیمار خود می کنند و بعد از فوت او تمام توجه به علت ترس ناشی از آن رویداد به سمت فرزند دیگر بر می گردد لازم به ذکر است که معمولا در دوقلو ها به علت یکی انگاشتن خود با خواهر یا برادرشان پس از فوت تروما های شدید تری را تجربه می کنند.
بزرگسالان و داغدیدگی:
مرگ فرزند در بزرگسالان می تواند باعث سردی در روابط زناشویی (بی میلی و ناتوانی) شود که در صورت ادامه گستگی خانواده را به همراه خواهد داشت.
مرگ همسر نیز، بیشترین آسیب ها را برای شخص به جای ماده به همراه دارد در صورت داشتن فرزند فرد بار سنگین پرورش فرزندان را به تنهایی به دوش می کشد و فرصت کافی برای سوگواری را به خود نمی دهد مخصوصا اگر فرزندان در سنین نوجوانی و کودکی قرار داشته باشند زیرا مسئولیت های مالی آنها نیز به عهده والد باقی مانده می ماند لذا این والدین بیشترین سختی و فشار را متحمل می شوند اما در صورت نداشتن فرزند فوت همسر موجب تنهایی و بروز افسردگی و معمولا روی آوردن به انزوا در فرد می شود.
مرگ فرزند جوان در خانواده برای والدین غم و ناراحتی های فراوانی را به همراه دارد و امکان بروز طلاق را تا ۸۰ درصد در این خانواده ها افزایش می دهد و این والدین همواره احساس می کنند که موجب بی انصافی قرار گرفته اند لذا مدام درگیر تجربه احساس خشم در خود هستند.
مرگ فرزند در شرایط حادثه یا بیماری، در صورت ناگهانی بودن شوک شدید رخ می دهد لذا پذیرش در بین این خانواده ها روند کند تری را به همراه دارد اما در صورتی که فوت فرد به صورت تدریجی رخ دهد فرایند مرگ به تدریج با داغدیدگی تلفیق می شود در نتیجه افراد خانواده از نظر روانی آمادگی بیشتری برای این مسئله خواهد داشت.
سازگاری با داغدیدگی:
نکته قابل توجه در برررسی ای بخش این امر است که سازگاری در فرهنگ های مختلف متفاوت است و معمولا در ماه های اول با کاهش تدریجی نگرانی، انطباق تدریجی عملکرد و مشکلات سلامت روان و یا کاهش مصونیت جسمانی و افسردگی، اختلال اضطراب و اختلال در روابط بین فردی همراه است.
و در مراحل بعد ممکن است فرد دچار فقدان، احساس خشم، اعتراض و یا قهر با متوفی به علت ترک شدن و یا قهر با دیگران به علت خشم از آنها برای زنده بودن در غیاب متوفی شود. به طور کلی در سوگواری فرد به مرور خاطرات و ارتباط روانی متوفی می پردازد و به مرور فقدان را درک می کند و مرگ را می پذیرد لازم به ذکر است که تمامی مراحل با احساس دلتنگی ، حزن و فقدان همراه است.
این مراحل معمولا بین چند هفته تا چند ماه در شرایط عادی به طول می انجامد، اما پریشانی و اشتغال ذهنی در فرد داغ دیده بین یک سال یا بیش از یک سال امکان دارد که ادامه داشته باشد که این زمان به شرایط مختلفی بستگی دارد و یکی از مهمترین آنها طی شدن مراحل سوگواری است که قبلا در مقاله سوگ به آن پرداخته شده است.
باید توجه داشت که وجود روابط خوب و پویا بین اعضای یک خانواده به تسهیل فرآیند داغداری کمک می کند در حالی که ضعف روابط نیز ممکن است منجر به ناسازگاری هایی در بلند مدت شود و علاوه بر این که زمان گذر کردن از فرآیند داغداری را دست کاری می کند این فرآیند را برای افراد سخت تر هم میکند.
مقاله مرتبط
اطلاعات بیشتر در زمینه روانشناسی علمی
وبسایت: www.mehdisareminezhad.ir
وبلاگ مطالب علمی: saremimethod.viblog.ir
وبلاگ دل نوشته ها: mehdisareminezhad-nevesht.najiblog.ir
آپارات: مهدی صارمی نژاد
اینستاگرام: Mehdi_Saremi_Nezhad
لینکدین: Mehdi Sareminezhad