نارسیس یا نارسیسوس (Narcissus) جوانی زیبا بود که محکوم شد به عاشق تصویر خود شدن؛ چرا که عاشقان و دوستداران خود را نادیده گرفت و او در تصویر خود غرق شد...
من هیچوقت عطرشناس خوبی نبود. اما بیشترین عطری که در زندگی استفاده کردهام، عطری است به نام نارسیس!
وقتی که کتاب کیمیاگرِ پائولو کوئیلو رو شروع کردم به خواندن، اولین نوشتههایی که من را جذب خودش کرد، افسانه نارسیس بود. با دیدن کلمه «نارسیس» در ذهنم تصویر عطری آمد که بو داشت، بوی نارسیس. یک بوی گرمِ ملایم، انگار که تو را در زمان پرت میکند و دیوانهات میکند.
به یاد دارم در جایی خواندم که ما خاطرات را با بوهایشان در ذهن خود به تصویر میکشیم.
شاید دخترانی که عاشق نارسیس میشدند، بیشتر از هر چیز عاشق بوی او میشدند و به واسطه آن بو در ذهن خود او را تصویرسازی میکردند و گمان میکردند که عاشق تصویرش شدهاند.
مدتها پیش فیلمی را دیده بودم به نام perfum، که در مورد جوانی است به نام جین باپتیست (Jean-Baptiste) که از حس بویایی قدرتمندی برخوردار بود. به واسطه این استعداد رفته رفته عطرشناس و عطرساز ماهری شد. اما او قصد داشت عطری را تولید کند که آدمیان را مجنون کند و مجنون کردن یک قدرت است. او از همان اول متوجه شده بود که هیچ بویی، به اندازه بوی مو و بدن دخترها دیوانه کننده نیست...
عطر نارسیس، عطری است که به شما مانند نارسیس جوان، تصویر زیبایی میبخشد و اطرافیانتان را به خاطر بوی دیوانهکننده اش، مجنون خود میکند، عاشق شما میشوند و در نهایت دیوانهکننده میشوید.
چه چیزی باعث میشود دیوانهکننده شویم!؟