مهربانی
مهربانی
خواندن ۶ دقیقه·۸ ماه پیش

چهارچوب توسعه توازن فردی 10F - بخش دوم (Family)

دربخش های قبلی مقدمه ای راجع به این چهارچوب و بخش اول یعنی Faith عرض شد ، که اگر نخوندید پیشنهاد میکنم یه نگاه بندازید مطالعه اش کنید و بعد به سراغ این بخش بیاید.

در ادامه بررسی چهارچوب توسعه توازن فردی 10F ، هرقسمت به یکی از F ها می پردازیم لازم به یادآوری هست که این مطالب برگرفته از کارگاه 10F ، دکتر نظری است که در قسمت قبل نیز عرض شد.

این قسمت راجع به دومین F یعنی Family صحبت میکنیم.


Family
Family


خانواده به ۲ بخش اختیاری و اجباری تقسیم می‌شود مثل نقش هایی که انسان در طول زندگی دارد.

یک انسان نرمال به طور میانگین حدود ۱۹ تا ۲۴ نقش دارد در زندگی اش مثل فرزندی، همسر، پدر و...


نقش‌ها به دو بخش تقسیم می‌شوند:

- اختیاری ⬅️ من انتخاب کردم مثل : همسر، مدیر، معلم و....

- اجباری ⬅️ من انتخاب نکردم مثل: فرزند، دایی و...

در نقش‌های اختیاری خیلی مهم‌تر است موفق باشیم و باید پاسخگوتر باشیم؛ مثلاً پدر خوبی بودن حساس‌تر از فرزند خوبی بودن است و سلسله‌مراتب است و در برابر آنکه انتخاب کردم مسئول تر هستم.

نقش‌ها برای اجرا شدن شان نیاز به معیار دارند، معیارها آن‌هایی هستند که می‌گویند یک نقش دارد خوب اجرا می‌شود یا نه.

شخصیت Personality

  • از کلمه Person (شخص)
  • پرسونا (Persona) در یونان باستان به مفهوم صورتک ⬅️ چوب‌هایی که تصویری بروی آن نصب بود و فرد بازیگر با گرفتن آن جلوی صورت به بازی آن نقش مشغول می شد.

کمدی زمانی اتفاق می‌افتد که معیار به نقش نمی‌خورد؛ مثلاً صورتک گوسفند زوزه می‌کشید.

معضل زمانی درست می‌شود که بعضی از معیارها در بعضی از نقش‌ها باهم پارادوکس دارند. مثلاً میام پدر خوبی باشم، پسر خوبی نبودم و....

ما در نقش‌هایمان با کسی متمایز نیستیم، همچنین در معیارها، در روش‌ها (رفتارها) است که از هم جدا می‌شویم.

مثلاً : نقش پدر ⬅️ معیار آینده خواهی ⬅️ روش‌ها متفاوت ⬅️ یکی تنبیه، یکی تشویق یا... برمی گزیند.

بایدتوجه کنیم که خواه یا نا خواه یک تعداد نقش‌ها را به‌پای نقش‌های دیگر قربانی می کنیم و برسانیم به یک تعداد محدودی و یادمان باشد یک نفر آدم هستیم و باید انتخاب کنیم.

برند افراد معمولا در انتخاب روش ساخته می‌شود.

یک جدول مشابه جدول زیر آماده کنیم :

زمان - رویداد (T)

خانواده (F)

  • آدم‌های مهم زندگی‌مان را بنویسیم (از دسته Family) ⬅️ سببی یا نسبی
  • مشخص کنیم در کدام زمان‌ها و در چه رویدادی با آنها هستم. (وقت‌هایی که با آن‌ها هستیم)
  • وقت مشایی (اشتراکی) را با یک‌رنگ یا حرف و وقت اختصاصی را با یک‌رنگ یا حرف جدا مثلاً: با پسرم در یک‌وقت اختصاصی هستم و یا موقع شام وقت مشایی است.
  • توجه : ممکن است وقت اختصاصی برایش نداریم و اگر مثلاً رنگ قرمز را برای وقت مشایی اختصاص دادیم می‌بینیم همگی قرمز است.

۲ چیز در این جدول باید اصلاح شود اما پیش از آن :

  • اول برای خودمان جدول را رسم و تکمیل کنیم.
  • مهم‌ترین آدم‌های زندگی‌مان را بنویسیم.
  • تایم‌هایی که با آنها می‌گذرانیم را در بیاوریم.
  • بعد شروع به ارزیابی شود.

چندین حالت پس از پر کردن جدول به وجود می آید :

  • سبز - سبز : بهترین حالت است یعنی آن شخص وقت اختصاصی در زندگی من دارد و خوش می‌گذرد با آن و این زمان هم به نفع آن شخص و هم به نفع من است.
  • قرمز - قرمز : یعنی در وقت مشایی است و این اوقات بد می‌گذرد و اتفاق خوبی هم نیفتاده است.
  • همینطور ترکیب موارد بالا یعنی قرمز - سبز و سبز - قرمز هم ممکن است باشد.

قانون شماره ۱ Family

  • زندگی‌ات را با پر کردن این جدول و اختصاص رنگ به خانه های آن رنگی کن و بعد با برنامه ریزی و اقدام شروع کن به سبز کردن خانه های آن.
  • عمق زندگی هیچ‌کس قشنگ نیست و زور نزنیم زندگی دیگران را کپی کنیم.
  • بهتر یا بدتر بودن با به عبارت دیگر شاخص خوب یعنی با خودمان درباره آن به توافق رسیده باشیم و ببینیم ارزیابی خودآگاه خودمان چه می‌گوید.
  • برای مواجه و اقدام برای اینکار دستورالعمل مشخصی نداریم؛ چون فرهنگ‌ها، الگوها و آدم‌های مختلف داریم.
  • به این نکته توجه کنیم که آدم‌های توسعه‌یافته، سبز - سبز نیستند، بلکه تلاش می‌کنند که زندگی‌شان به سمت سبز بگراید؛ چون واقعیت این است که به دلایل گوناگون آخرش هم همه چی سبز نمی‌شود.

قانون شماره ۲ Family

  • درد یا Painها : دردها برای بخش مشایی و انسان‌های مشایی است (مانند زمانی که نیاز به درد و دل داریم).
  • احترام و لذت یا Pleasureها : مال اطرافیان رده یک است؛ یعنی وقتی به آدم‌های مهم زندگیمان می‌رسیم از Pleasureها بگوییم.
  • جنایتی بالاتر از این نداریم که با کسی درد و دل کنیم که کاری از او ساخته نیست.
  • برای خوشحال کردن افراد گاهی از آن ها کارهایی را که ازشون برمیاید بخواهیم (سطح مشکل بسیار خفیفی که رفع آن مشکل در حد توانش است را بهش بگوییم و بخواهیم برای ما مشکل گشایی کند).
  • اگر Pain یا مشکلی داریم باید آن را در منطقه تحمل و یا ترمیم کسی که دوستش داریم کاهش بدهیم. مثلاً: باباجان واقعاً نگران هستم تو سال بعد کنکور داری، درس‌های اصلیت اوضاعش خوب نیست. یا منتقل نمی‌کنی و یا با اینطور بیان کردن Pain ، چون درس‌خواندن در منطقه توان بچه‌مان هست این نقطه درد را می‌آوری در حیطه‌ای که می‌تواند کنترل کند.

وقتی مردم چیزی را تاچ یا لمس می‌کنند، حس مالکیت پیدا می‌کنند و آن وقت ، آن چیز بخشی از مشتری می شود.

دو رویکرد در مواجه با مالکیت هست :

- مالکیت معنوی ⬅️ هنگامی که مشتری کالا یا محصول را تاچ یا لمس کرد و تصمیم گرفته آن را خریداری کند.

- مالکیت حقوقی ⬅️ بعد از پرداخت مبلغ و گرفتن قبض این مالکیت انتقال می یابد.

ما در فروش هم یاد می‌گیریم که اگر کسی چیزی را تاچ یا لمس کرد احتمال خریدش بیشتر است. مثلاً اگر می‌خواهیم لباس بفروشیم سعی کنیم، ابتدا پرو کند مشتری.

  • نکته قبل رو برای این گفتیم که توجه داشته باشیم برای ایجاد ارتباط الزاماً نباید سرویس بدهیم ، گاهی می‌توانیم سرویس بگیریم.
  • توجه کنیم که اتفاق سبز مهم‌تر از وقت سبز است (باید بگذاریم Event سبز باشد حتی اگر نتوانیم وقت را سبز کنیم).
  • نباید بگذاریم اتفاق بد در رویداد بیفتد، آدم موفق باید در تمام نقش‌هایش دوستش داشته باشند در غیر این صورت این فرد توسعه‌نیافته است.

پایان بخش Family

سعی کردم هر آنچه که متوجه شدم در این بخش از کارگاه رو با شما به اشتراک بگذارم ، بلکه به فهم مطالب برای خودم کمک کنه و امیدوارم به درد شما هم بخوره و شما هم بتونید استفاده کنید ازش.

خوشحال میشم اگر شما هم تجربه‌ای در زمینه بکارگیری این چهارچوب دارید با من و بقیه به اشتراک بذارید و همینطور در بخش های بعد به سایر F ها (۸ مورد باقی مانده ) می پردازیم. اگر نقد یا نظری به هریک از موارد گفته شده دارید باهام به اشتراک بذارید تا بقیه هم استفاده کنند.

برنامه توسعه فردیخانوادهرشد و توسعه فردی
علاقه مند به مباحث مربوط به کسب و کار، توسعه فردی، هنر و رسانه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید