سکوتی به جان است و ما جانسپار
چو گلدان خالی پر از انتظار
صداها درین برزخ از درد، سرد
چنین در سکوتیم و دل گشته زار
هراسان به سازیم و در سوز خویش
به گردن کشاندیم ما بند دار
رها از فلک، مانده در جور خاک
چو قبری شدستیم خالی و خوار
سری سرکشید از سری، سرو گشت
و ما آن سری کو شدش سنگسار
دو روز است و شادی و غم در خماند
و کاشش که غم کمتر آید به بار
#محمدحسینرخشانی