ویرگول
ورودثبت نام
مـ.ـحـ.ـر
مـ.ـحـ.ـر
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

چنین در سکوتیم...

سکوتی به جان است و ما جان‌سپار
چو گلدان خالی پر از انتظار

صداها درین برزخ از درد، سرد
چنین در سکوتیم و دل گشته زار

هراسان به سازیم و در سوز خویش
به گردن کشاندیم ما بند دار

رها از فلک، مانده در جور خاک
چو قبری شدستیم خالی و خوار

سری سرکشید از سری، سرو گشت
و ما آن سری کو شدش سنگسار

دو روز است و شادی و غم در خم‌اند
و کاشش که غم کمتر آید به بار

#محمدحسین‌رخشانی

شعرشعر کلاسیکغزلشعرنوغم و شادی
محمد حسین رخشانی | علاقه مند به نوشتن در پس پرده های بی انتها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید