ویرگول
ورودثبت نام
mhs.mn99
mhs.mn99
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

داستان تعهد

واقعا تعهد چیه؟!
واقعا تعهد چیه؟!


سلام
وقت همگی بخیر
امیدوارم سال ۱۳۹۹ رو خیلی عالی بسازیم
با تاکید مؤکد بر ساختن

خلاصه داستان رو آخر پست گذاشتم! ?✌
خیلی دوست‌تون دارم ولی بیشتر عاشق نوشتنم تا شما ???

  • راستی؛ انگیزه دهنده‌ی نوشتن این مطلب خانم «فاطمه نصیری خلیلی» هستند.
    خیلی ازتون ممنونم ?

خب چند وقتی هست هیچ مطلبی نمی‌نویسم...
درگیر تغییر حرفه بودم و راه‌اندازی تجارت جدید خودم.
این موضوع باعث شد، کمی تو اولویت‌بندی هام تغییر ایجاد کنم و یه مدتی
مطلبی ارسال نکنم.

چیزی که جالب هست تو بحث تعهد، اینه که قبل از تعهد باید به یه سری
شناخت نسبت به خودمون و موضوعی که می‌خوایم نسبت بهش تعهد بدیم،
برسیم.

داستان تعهد

یک روز، در حال انجام کارهای روزمره‌ام بودم که متوجه شدم حساب بانکیم خالیه
و من برای گذر از اون برهه نیاز داشتم به پول و برای همین سریع با دوستام تماس
گرفتم و چندتا سفارش طراحی نشریه دانشجویی قبول کردم ...

تا اون موقع نشریه زیاد کار نکرده بودم،‌ می‌دونستم که می‌تونم انجامش بدم چون
دانش و مهارتش رو داشتم و درکنارش دوره‌های خوبی رو هم دیده بودم اما تا اون
موقع انجامش نداده بودم و از طرفی این فشار مالی من رو مجاب کرد که این کار
رو بپذیرم. دوتا سفارش گرفتم. جمعا یه ۱۷۰ تومن داشت برام که یکیش رو کامل
پیش پرداخت گرفتم و یکی دیگش رو ۳۰ تومن اول کار و ۴۰ تومن آخر کار.

رفتیم جلو و من کامل متوجه شدم اصلا از این حوزه خوشم نمیاد. با اینکه کلی ایده
دارم و حرف برای گفتن توش ولی من آدمی نبودم که بخوام ساعت‌های زیادی رو
برای کار دیگران صرف کنم. کاری که خودم بهش علاقه‌ای ندارم.

نشریه اول رو به دوست طراحم دادم که برام طراحی کنه. این قضیه پام ۴۰۰ هزارتومن
آب خورد. یعنی ۱۰ برابر پیش پرداختی که گرفتم و پول تکمیلی که اصلا نگرفتم. نشریه
دومم الان از زمان تحویلش دو ماه می‌گذره و من هنوز صفحات رو کامل طراحی نکردم.

این قضیه تعهد هست. تعهدم اول کار و موقعی که به پول نیاز داشتم، به رفع نیاز و
خودم بود و فکر اینکه توانایی انجام کار دلیلی بر تعهد داشتن نسبت بهش هست.

اما جلو تر این رو با تمام وجودم دریافتم:

تو به کاری متعهد میشی که مطابق ارزش‌ها و باورهات باشه!

قبل از اینکه نوشتن رو تو «ویرگول» شروع کنم. بارها نوشتم و جاهای مختلفی دیده‌شد.
اون‌ها رو انجام می‌دادم چون می‌دیدم که مدت کمی از من وقت می‌گیره و ذهنم رو زیاد
به خودش درگیر نمی‌کنه.

قبلاً هم گفتم، نوشتن برای من یه عشقه، با تمام وجودم از نوشتن لذت می‌برم. چون
بدون صرف انرژی دوباره، می‌تونم اون رو به اشتراک بگذارم.

یه نصفه تجربه‌ای هم در زمینه پادکست دارم، یه پادکست شروع کردم به عنوان «صبحانه-
ذهن» که در اون درباره روند رشد ذهن و اصول و مبانی پایه‌ای صحبت می‌کردم.
هدفم تو صبحانه ذهن این بود که باورهای اشتباه تو حوزه‌های مختلفی که بر می‌خوردم،
اصلاح کنم.

به هر حال ... الان اون پادکست و اون صفحه اینستاگرام خیلی وقته داره خاک می‌خوره،
مثل کلی دیگه از ایده‌هام...

حرفم اینجاست: شما کلی ایده دارید که فکر می‌کنید توش موفق می‌شید... اما تا زمانی
ریسکش رو نپذیرید و وارد کار نشید و امتحانش نکنید، هیچ وقت مطمئن نمی‌شید.

الان درسته اون بد قولی‌های من به کدر شدن چندتا رابطه دوستانه منجر شد اما خیلی
درس ازش گرفتم.

خلاصه داستان:

قبل از اینکه تعهد بدید، تست کنید! نمونه آزمایشی بسازید و خودتون رو محک بزنید!
تعهد از عشق میاد و عشق از شناخت ... تا زمانی که شناخت‌تون نسبت به چیزی کامل
نشده تعهد ندید!
اگر نتونستید به تعهدتون عمل کنید، از خودتون بپرسید کجای کارتون می‌لنگید؟ چجوری
تعهدتون رو جبران کنید؟
قبل از تعهد، اصول و ارزش‌هاتون رو مشخص کنید، تعهدی که تو این راستا نباشه،‌خیلی
سخته نگهش داشت.


اینم چهار درسی که درباره تعهد گرفتم تو این زمانی که نبودم.

راستی موقعی که می‌خوای کاری که تعهد دادی رو ولی کنی، قبلش راه‌های جایگزینش رو بررسی کن و هزینه‌ش رو بده!

اگر با تفکر و درنظر گرفتن همه شرایط تعهدی دادید؛ باید مثل سامورایی‌ها
بهش پایبند باشید.

اگه چیزی رو گرو میذاری به اندازه کافی بزرگ باشه، رفتارت تغییر می‌کنه حتی اگه به معنی تغییر رفتار با انجام کارهای بیشتر و برداشتن گام‌های اضافی باشه.
«مایکل دونالدسون»


-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بعد از دو ماه، خیلی خوش گذشت این نوشته!

نویسندگیتعهدنوشتنداستان
سلام. محمد حسین هستم. اینجا رو برای نوشتن داستان‌ها و رویاهام انتخاب کردم. ابتدای راهم ?✌
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید