اخیرا شب ها زودتر می خوابم، شاید یک ماهی باشد. و صبح ساعت 7 مثلا بیدار می شوم و دیگه پای کار هستم تا عصر. اما در حدود ساعت 4 عصر دیگه واقعا خستگی بر من چیره شده و کم کم از ساعت 7 عصر خواب آلودگی میاد و نهایت مقاومت من تا ساعت 11 شب باشد.
به پیشنهاد اطرافیان ظهرها 2 ساعت می خوابم تا کاهش فشار شود و مثلا عصر ها را بتوانم استفاده کنم اما این مسئله نهایت کمک کند من تا 12 بیدار باشم و اثر چشمگیری ندارد واقعا. به معنای دیگر من حدود 10 ساعت در هر روز می خوابم و 14 ساعت هم در اختیارم هست.
در گذشته که به قولی شب زنده دار بودم. معمولا یک سره تا 2 ظهر بیدار بودم. بعد ممکن بود (نه همیشه آن هم) از 2 ظهر بخوابیدم مثلا 7 یا 8 شب. و باز یکسره بیدار بودم تا 2 ظهر فردا. هیچ مشکل خستگی یا خواب آلودگی هم دچار نمی شدم. به طور میانگین میشد 5 ساعت خواب در روز و 19 ساعت در اختیارم بود.
فاصله این 19 ساعت را با آن 14 ساعت که می سنجم، حدود 5 ساعت زمان بیشتر برای فعالیت های روزمره به دست می آید. شاید در ظاهر شب زنده داری و عصر ها خوابیدن من کار غلطی بود اما الان عملا بعد از بررسی دقیق مشخص می شه من مثلا در طول یک ماه حدود 150 ساعت زمان را با این متد جدید از دست می دهم و اگر این را برای یک سال حساب کنیم به عدد حیرت آور 1800 ساعت خواهیم رسید. اگر نصف این ساعات را کار مفید بکنم میشود حدود 75 روز کاری برای هر سال.
من الان می فهمم چرا هر زمان خودم را با هم سن و سال های خودم مقایسه می کنم یا هر زمان با کسی مقایسه می کنم که وقتی به قدر او سن داشتم از نظر سطح دانش یا راندمان کاری بهتر بودم فاصله عجیبی مشاهده می کنم. خوب بنده خداها گناهی ندارند با این مدل خواب و بیداری عملا سال اونها 10 ماهه بوده نه 12 ماهه سالی 2 ماه کمتر از من وقت برای یادگیری یا کتاب خواندن یا هر کار مفید دیگری داشته اند. واقعا زمان زیادی هست و اصلا نمی تونم ازش چشم پوشی کنم.
البته به قولی ممکن است من اشتباه دارم این متد را استفاده می کنم، این هم حرفی هست اما خوب دیگران را که نظاره می کنم کلا همه کسانی که شب ها خواب هستند همین وضع را دارند. یعنی شب خواب هستند روز هم به خواب محتاج هستند باز علتش را نمیدونم هر چه آموزه پزشکی بوده که عکس این را گفته اما تجربه خودم و بررسی روند زندگی دیگران کاملا خلاف آموزه های به ظاهر علمی پزشکی هست. شاید هم عده ای میخواهند مردمان را در مسیر خواب زدگی نگهدارند تا به ایشان حکومت کنند و به اسم علم پزشکی این مسئله را ترویج داده باشند.
چون هر چه دانشمند و حکیم و بزرگ داشتیم شب زنده دار بودند و نهایت روزی 4 یا 5 ساعت خواب داشته اند که اتفاقا خواب ایشان همان بعد از ظهر ها بوده نه شب ها. حالا سر دو راهی قرار گرفتم تن به ظاهر و عوام بدهم و شب ها بخوابم یا بر مبنای دانش خود و تجربه خوبی که داشتم برگردم به متد سابق و از اون ساعات عمرم درست استفاده کنم.
منبع: وبلاگ خودم