میم. ز
میم. ز
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

بهترین...

روزی در جمع دوستانم میان بحثمان، حرف از شخصی شد که نمی‌شناختمش، فرد مذکور، که او را «ب» خواهیم نامید، کتابی معرفی کرده بود و تمام دوستانم، شروع به خواندن آن کرده بودند. همه از خوبی‌های بی‌شمار ب، سبک زندگی‌اش، کارهایش که همگی الهام‌بخش و به نحو اعجاب انگیزی درست بود می‌گفتند، همه می‌خواستند بیش‌تر شبیه ب باشند،کتاب بخوانند، حرف بزنند و حتی در روابطشان تجدید نظر کنند تا قدری شبیه ب و همسرش شوند.

من در سکوت تماشایشان می‌کردم و چون کتاب را نخوانده بودم، چیزی نداشتم بگویم.

از این ماجرا چند ماه گذشت و روزی باز با دوستانم جمع بودیم، حرف از ب به میان آمد، ظاهرا ب اظهار نظر احمقانه‌ای کرده بود و تمام دوستانم حالا او را فقط یک احمق می‌دانستند که از ابتدا مشخص بود همه چیزش دروغ است و حتی کتاب‌هایی که معرفی کرده بود به درد لای جرز دیوار می‌خوردند.

ب از کامل‌ترین انسان روی زمین ناگهان به پست‌ترین فرد جهان تبدیل شده بود و جالب این بود که همه مدعی بودند که از اول می‌دانستندکه ب خیلی هم خوب نیست.

در گذشت سال‌ها، ب های زیادی از نردبان چشم من و دوستانم بالا رفته‌اند و ب های زیادی از آن سقوط کرده‌اند، این ب ها، لزوما شخص نبوده‌اند، گاهی یک برند معروف بوده‌اند، گاهی یک فیلم، گاهی یک مهارت، گاهی یک عقیده و گاهی حتی مایع دستشویی یا ماسک صورت بوده‌اند.

نمی‌فهمم چه می‌شود که ناگهان‌ این‌طور به سوی چیزی جذب می‌شویم، همه با هم ناگهان به سوی چیزی هجوم می‌بریم و رسیدن به آن چیز برایمان آن قدر مهم می‌شود که برای مدتی هرچه در زندگی هست را متوقف می‌کنیم تا به آن چیز خاص برسیم، در موردش با همه صحبت می‌کنیم و هر که به راه ما نرفته را غیر قابل معاشرت و پرت می‌دانیم.

جالب است که به هیچ کدام هم وفادار نمی‌مانیم، بعد از گذشت چند صباح، همه را رها می‌کنیم و به دنبال چیزی نو می‌رویم. خیال کنم این هم یک جور بت‌پرستی مدرن است، آنچه نمی‌توانیم متوقف کنیم، این دویدن برای یافتن و رسیدن به ب هاست، گویی هرچه که از پیش داریم برای زیستن کافی نیست، خودمان کافی نیستیم و تنها در این تعقیب و گریزها و ایستادن‌های کوتاه برای پرستش‌هایِ فانی‌مان زندگی می‌کنیم.

افکارفلسفهاجتماع
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید