این اولین یادداشت «پادنوشتها و ضدّیادداشتها»ست. برای همین شاید بهتر باشه اول بگم چرا «پادنوشتها و ضدّیادداشتها»؟
در اصل حدود پانزده سال پیش یه وبلاگ داشتم به اسم «پادنوشتها و ضدّیادداشتها» که یادم نیست عاقبتش چی شد اما از همون زمان این دو عبارت سختجان، همچنان مصرّانه در پس ذهنم بودند.
حالا اگه فرض میانسال بودنم رو بپذیرید، در یکی دو سال اخیر سراغ چند تایی تغییر جدی برای استقبال از نیمهی دوم احتمالی زندگی رفتیم و همین تجربهها، باز گرد و خاکی که روی «پادنوشتها و ضدّیادداشتها» نشسته بود رو کنار زد.
«پادنوشتها و ضدّیادداشتها» برای من فضایی است که در اولی بیشتر مبتنی بر نوشتار است (دو معنای ضد و مخالف و نیز حامی و نگهبان به طور همزمان برای پاد همیشه برام جذاب بوده) و در دومی هر آن چیزی است که در یاد نمیمونه اگه جایی ثبت نشه.
القصه آخرش همهمون یه مُشت قصهایم! مثل قصهی همین «پادنوشتها و ضدّیادداشتها».