mina.golbazkhani·۷ سال پیشارغوان... خاطره ساز ادبیات و دوران تحصیل امارغوان شاخه ی هم خون جدا مانده ی من...شعراستاد شفیعی کدکنی به مناسبت بزرگداشت نود سالگی هوشنگ ابتهاج...
mina.golbazkhani·۷ سال پیشقاصدک دست تکان می دهدآرام گام برمی دارم. به پشت سرم نگاه می کنم. می بینم گذشته است؛مثل آبی که اولین بار از چشمه جوشید یا نسیمی که گره روسری درختان را باز کرد.از سر گذشته است و شده است سرگذشت.از مرزها از دریاها از اقیانوس ها از کهکشان راه شیری می گذرم و همچنان می گذرد. امروز می گذرد و فردا می شود دیروز. و فردا به اندک لحظه ای...
mina.golbazkhani·۷ سال پیشگاهی می ترسم مغزم بزرگ تر از قلبم باشه...همه آسمون رو دیدیم. حداقل یک بار اونم اولین ساعات صبح. اما... اما کی بهش با دقت نگاه کردین؟ مثلا با این دید که بسترتون زمین است و روپوش تان ستاره ها. هیچ وقت حد و مرزی تو آسمون دیدین؟ نه... حد و مرز مال آسمون نیست... به قول اینشتین... اینا رو گفتم که به معرفی کتاب زی...
mina.golbazkhani·۷ سال پیشاوج خوشحالی چیه؟ تجربه کلاس دوست داشتنی اوج خوشحالی چیه؟ چه قدره؟ چه جوریه؟ چه زمانی؟ و...خوشحالی یعنی چی؟ شاید روزانه با خودمون در مورد خوشحالی فکر کنیم یا از افراد بشنویم تو مترو،تاکسی،رادیو و... یا حتی بخونیم، ببینیم و از نزدیک خوشحالی ها رو لمس کنیم. باید منتظر بمونیم تا بیاد یا نه؟من می گم خوشحالی ها ساختنی اند یعنی خودمون معمار خوشحالی...
mina.golbazkhani·۷ سال پیشجستارهایی در باب عشقجستارهایی در باب عشقهمه ی ما با واژه ی«عشق» آشناییم و خمیرمایه ی وجودمان عشق است. مگر می توان عاشق نبود. این کلمه ی سه حرفی ساده با ظاهری مهربان دنیای گسترده ای دارد که به قول مولاناعقل در شرحش چو خر در گل بخفتشرح عشق و عاشقی هم عشق گفتعشق...