بسیاری از کتابهایی که در خصوص موفقیت نوشته میشود در خصوص Doing صحبت می نمایند که در پست "چیزی که هستیم - چیزی که عمل میکنیم - چیزی که داریم" در خصوص آن صحبت شد. به عنوان مثال کتاب هفت عادت افراد موفق نوشته استفان کاوی و یا در شبکه های اجتماعی در خصوص اینکه این چند کار انجام شود تا باعث موفقیت گردد، مطالب زیادی نوشته شده است. تمام موارد ذکر شده که حاصل تجربیات یا تحقیقات نویسنده یا گروهی بوده است، درست می باشد لیکن از آنجاییکه مطابق پست قبلی Doing نتیجه Being می باشد.زمانیکه تصمیم تغییر عادت ها (Doing) گرفته شود، از آنجا که این عادت های جدید منطبق با Being نیست مشکلات شروع می شود.
جیم ران (Jim Rohn) می گوید هرگز روزت را تا زمانیکه روی کاغذ تمام نکرده ای،شروع نکن. به شخصه بارها سعی کردم که این روشها را مورد استفاده قرار دهم. روزی که موفق به انجام میشدم البته نتایج بهتری بدست می آمد لیکن در بازه زمانی ده روزه هیچ وقت، انجام کامل آن امکان پذیر نبود. در کتاب برایان تریسی نوشته شده که اهداف خود را بنویسید .آنها را نوشته و باز هم بعد از مدتی به فراموشی سپرده می شدند. کتابی در خصوص NLP خواندم که نوشته بود ابتدا کارهای امروز را بنویس، آخر وقت نتایج اقدامات آنها را بنویس و کارهای فردا را لیست کن. این مورد نیز بعد از گذشت تقریبا ده روز به فراموشی سپرده شد.
وجه اشتراک تمام این کتابها و سایر کتابها تاکید بر روی Doing بود ولی تا زمانیکه Doing با Being تناقض دارد عملا امکان تغییر میسر نخواهد بود. این مرحله بود که به این نتیجه رسیدم برای تغییر می بایست اول Being یا "خود" را شناخت و تا زمانیکه این "خود" شناخته نشود امکان تغییرات در Doing ها تلاشی مذبوحانه خواهد بود و شرکت در سمینارها و مطالعه کتابها تنها منجر به تغییر بخش کوچکی خواهند شد و اینطور برداشت میشود که در دنیایی که تمام آن بر اساس قوانین بنا شده است، می بایست به "شانس" که کاملا اتفاقی می باشد، متوصل شد. در خصوص خودشناسی در پست "چه حالتهایی به خودشناسی کمک خواهد کرد؟ (7 حالت)" توضیح خواهم داد.
شما چه تجربیاتی از مطالعه و استفاده از کتابهای موفقیت دارید؟
ذهن خود را برنامه ریزی کنیم تا زندگی مورد نظر خود را بسازیم.
لطفا با فالو کردن اینستاگرام mindprogramming2000 از من حمایت کنید.