ساعت 4 صبحه و من فکرم واقعا درگیر یک سواله؛ چطور بهتر زندگی کنم؟
19 سالمه و حس میکنم تا حالا از زندگیم هیج چیز نفهمیدم نمیخوام 29 سالم بشه و باز همین طور باشم. هر کسی تو زندگیش دنبال اهداف و افکار خاصیه؛ ولی من هیچ وقت نمیدونم باید چیکار کنم.
یعنی 7 سالم که شد بهم گفتن باید بری مدرسه درس بخونی تا موفق بشی 9 10 سال همه ی فکر و ذکرم فقط درس بود و درس و درس ، شاگرد ممتاز مدرسه بودم تا چند سال آخر که درگیر حواشی شدم و همه زحماتم به باد رفت.
حالا نه اینکه تو دانشکاه پرت رشته پرت بخونم که البته میدونم هیچ کدوم از اینا نمیتونه تضمینی برای موفقیت یا عدم موفقیت باشه ولی برا من که این همه مثلا درس خوندم امیدوار بودم حداقل دانشجوی شهر خودم باشم ضدحال به حساب میاد.
البته اگه از تلخ بودن این واقعیت که درس خوندن تضمین کننده موفقیت نیس بگذریم.
مهم نیس؛ من خودمم نمیدونم واقعا چی میخوام.
به ما گفتن درس بخون همه چی حله. هیچ کس نگفت تو باید زندگی کنی باید مهارت زندگی کردن یاد بگیری. تبدیل شدیم به جوان هایی که نمره بیست رو از مدرسه گرفتن ولی تو زندگیشون 10 رو به زور میگیرن.
من آدم برونگرایی هستم از بچگی مامانم عادتم داده حرفام رو بهش بزنم و خیلی باهاش راحتم. متاسفانه قسمت بدش اینه که تبدیل شدم به آدمی که برای موفقیت نیازمنده به آدمای دیگه. یعنی من خودم نمیتونم مشکلات کوفتیم رو حل کنم چون عادت دارم یکی دیگه برام حلش کنه یا بهم بگه این خوبه یا این بده تا بفهمم.
همین آدمی که الان هستم خیلی تغییر کرده و مستقل شده خوشبختانه ولی هنوز پر چالش و درگیری هستم.
شاید این حرفا برای شما مسخره باشه ولی واقعا ذهن و زندگی من درگیر همه این چیزاس یا شاید با من همدرد باشین خب پس تو چطوری حلش میکنی؟
این مطلب ابتدا و انتهای درست حسابی نداره چون نویسندش که من باشم خیلی بهم ریخته تر از نوشتشه.
باید اضافه کنم که دانشجوی شهرستان بودن خیلی بهم کمک کرده حداقل فهمیدم اگه تو شهر خودت قبول نشی زندگیت به پایان نمیرسه :}}
باور کنید تا قبل قبول شدن دانشگاه فکر میکردم قبول نشم زندگیم تمومه:} ولی الان به نظرم خیلی بهترم هست استقلالی که دارم و خیلی چیزای دیگه.
و اینکه من اصلا بچه ننه نیستم شاید این نوشته باعث شه اینطور به نظر بیام ولی هیچ وقت تو زندگیم جایی برای لوس شدن و ناز کردن نبوده :))
شاید برای همینه که دلم میخواد زندگی بهتری داشته باشم در ادامه. کلی حرف دارم که بزنم اصلا نمیدونم اینجا جای گفتن همین حرفا هست یا نه! ولی واقعا نیاز داشتم یه جا حرفام رو بگم و کمک بخوام.
کاش اگه خوندین بی تفاوت نگذرین عزیزای دل :)
شب و صبحتون بخیر.