سلام دوستان عزیزم
یکی از کارهای جذاب برای من قیاس چیزهای مختلف با هم است که خیلی وقت ها از این قیاس ایده های خوبی عایدم می شود
یکی از قیاس هایی که خیلی دوستش دارم مقایسه مغز با دستگاه آبمیوه گیری است
در صورتی که ما آب سیب بخواهیم چند تا سیب را خوب می شوییم
و آن ها را پوست می کنیم ( یا با پوست)
سیب ها را قاچ می کنیم
و درون آبمیوه گیری می اندازیم
و وقتی آب میوه خوب گرفته شد آن را درون لیوانی ریخته و نوش جان می کنیم ( دهنم آب افتاد)
و برای دیگر میوه ها هم همین مراحل را انجام می دهیم
بعضی اوقات هم ما هوس شیر موز می کنیم
این بار مقداری شیر و چند عدد موز که پوست آن ها را کنده ایم را درون قسمت میکسر یا مخلوط کن آبمیوه گیری می اندازیم و پس از مدتی که خوب با هم مخلوط شد تنهایی یا در کنار خانواده میل می کنیم
چیزی که وجود دارد این است که ما انتظار داریم وقتی داخل دستگاه شیر و موز می اندازیم در آخر شیر موز تحویل بگیریم و انتظار نداریم که به ما آب پرتقال بدهد
اگر داخل قسمت مخلوط کن آبمیوه گیری شیر و موز بریزیم با مقدار کمی فضولات حیوانی! دیوانگی است اگر انتظار داشته باشیم به ما شیر موز خوشمزه تحویل بدهد چون چیزی که تحویل می گیریم قابل تحمل نیست.
خروجی ها وابسته و تابعِ ورودی ها هستند
تا اینجا بدیهیات را گفتم
مغز ما مثل دستگاه آبمیوه گیری است اگر میخواهیم نتیجه خوبی بگیریم باید ورودی های خوبی به آن وارد کنیم و سعی نکنیم میوه مسموم و افکار و محتوای زباله ای را وارد مغز مان کنیم چون خروجی را خراب می کند
اخبار
اخبار پر از اطلاعات و اتفاقات غم انگیز است و اگر ما بگوییم من اخبار گوش نمی کنم ممکن است به من لقب سیب زمینی و بی تفاوت و ... بدهند و هزار جور برچسب به من بچسبانند
اما چیزی که هست من چه اخبار را گوش کنم و چه این کار را نکنم باز هم آن اتفاقات غم انگیز رخ می دهند پس به گوش ندادن من ربطی ندارد
اما اگر گوش کنم ورودی های غم انگیز وارد ذهنم می شود و همین باعث می شود بهره وری من پایین بیاید
ما مسئول این نیستیم که کل مسائل دنیا را حل کنیم اما می توانیم کار خودمان را درست انجام بدهیم و در نقشی که به ما محول است خوب عمل کنیم و اگر این کار را بکنیم تاثیر مثبتی در دنیا گذاشته ایم
البته قبول دارم که باید از مسائل کشور آگاه باشیم و قطعا باید بدانیم چه دور و برمان می گذرد و نباید سرمان را درون برف بکنیم*
فضای مجازی
من وقتی اینستا گردی می کنم در بیشتر مواق بعد از آن حس می کنم من خوب نیستم، من کامل نیستم، من زشتم، من کافی نیستم، اونا خوبن و به همین نحو آنقدر نشخوار ذهنی می کنم به مرور و به طور ناخودآگاه اعتماد به نفس و عزت نفس من پایین می آید
در اینستاگرام تکه هایی زیبا از زندگی افراد نمایش داده می شود و در خوب نشان دادن رقابت سر اینکه چه کسی بیشتر فالوور بگیرد و در این راه خیلی عواقب وجود دارد مثلا فردی خودش را می کُشد ورزش می کند، مکمل های مجاز و غیر مجاز مصرف می کند، عمل های جراحی جور واجور انجام میدهد و کلی هزینه می کند تا مثلا شبیه مدل ها بشود و از بقیه تایید و تحسین بگیرد
نمی گویم اینستاگرام بد است و نمی خواهم قدیمی فکر کنم چون در خیلی از صفحات کارهای جالبی انجام می شود که قابل تحسین است مثلا فعالیت های خیریه و بشر دوستانه و حتی فعالیت های آموزشی و کار آفرینی و بی انصافی است اگر این ها را حساب نکنیم*
اما در خیلی موارد تاثیر منفی خودش را هم دارد خصوصا پیج های زرد و حاشیه ها که برای گرفتن لایک و فالوور حاضر هستند با آبروی هر کسی بازی کنند و هر دروغی را پخش کنند و اذهان ما را به سخره بگیرند
تلوزیون
در تلوزیون هم که چند سالی است مسئولان آن مردم را دایورت کرده اند! چون هیچ برنامه ای برای خوب کردن حال مردم ندارند و میبینیم خیلی اوقات شبکه آموزش را دربست در اختیار موسسات کنکوری قرار داده و آن ها هم از این طریق بسته های آموزشی شان را می فروشند و جیبشان پر تر می شود
و چند سالی است که هیچ فیلم و سریال حال خوب کنی برای مردم نساخته اند و در این بین فقط برنامه خندوانه و چند برنامه دیگر که تعدادشان به انگشت های یک دست هم نمیرسد برای شاد کردن مردم ساخته شده اند (آن هم به نظر کار خود سازمان صدا و سیما نبوده)
دوستان
یکی دیگر از ورودی های مسموم می تواند از سمت کسانی باشد که با آن ها ارتباط داریم و همه ما از تاثیر دوست روی شخصیتمان مطلع هستیم
جمله معروفی است که می گوید: هر انسانی میانگین پنج نفری است که با آن ها ارتباط دارد
تو اول بگو با کیان زیستی
من آن گه بگویم که تو کیستی
ایده هایی که من از این قیاس گرفتم:
ممنون از توجهتون
من برم صبح امتحان دارم :-)