
قصه دروغین من، کنار تمام عواطف و احساسات برگرفته از خلایی بیپایان.
قدمهای بلند من بر سنگفرشهای تو خالی و تهی از حس عبور.
شاید...
مگر تلألو انوار گرم خورشید حس تازگی نمیآفرید؟
در نقطه بدون پایان، دور تسلسل میزنم با هیجان.
باور من، حبابی شفاف یا قاصدکی چرخان؟
اینجا سکوت من است. آغوشهایتان را باز کنید. وقت سقوط است از بلندای حس انسان بودن.
میم حدث