ما در طول روز با آدمهایی مواجه میشویم که نسبت به دیگران با مشکلات بهتر کنار میآیند، قدرت حل مسئله بیشتری دارند و بهتر و بیشتر در طی اتفاقات مختلف یاد میگیرند اما چگونه؟ دلیل توانمندی آنها در یادگیری چیست؟
این گونه افراد اغلب قطعیت کلام کمتری دارند، احتمال وجود اشتباه در گفتارشان را در نظر میگیرند، فیلترهای ذهنی کمی دارند، همانند آهنربایی نیستند که فقط آهن جذب کنند و به پذیرش و تفکر درمورد مطالب بسیاری علاقه دارند، بعضی اوقات که در شرایط نامطلوب قرار میگیرند به جای گله و شکایت سعی میکنند یادبگیرند، تجربه کسب کنند و در شرایط موجود بهترین عملکرد را داشته باشند.
با یک داستان به بررسی دقیقتر مدل ذهنی این افراد بپردازیم. فرض کنید دو نفر برای مصاحبه کاری به سراغ ما میآیند (برگرفته از «فایلهای صوتی یادگیری» محمدرضا شعبانعلی در متمم) ما به هردو آنها یک مقاله علمی درباره بخش کاری آنها میدهیم و از آنها میخواهیم پس از مطالعه آن نظرشان را بگویند. نفر اول مقاله را میخواند و هنگامی که نظرش را درباره آن میپرسیم نواقص کار را بیان میکند و سعی میکند دیدگاه خودش که به نظرش بهتر هست را بیان میکند. به طورکلی از موضع بالا به موضوع نگاه میکند و تنها سعی در نقد نویسنده و بهتر جلوه دادن خودش دارد.
اما نفر دوم پس از مطالعه مطلب هنگامی که نظرش را میپرسیم بیان میکند با وجود اشکالات موجود در کار نکات بسیار مفیدی هم بود که او نمیدانست و از طریق متن ارائه شده آنها را آموخت. همچنین اشکالاتی را که به نظر او در متن وجود داشت اصلاح میکند. تفاوت این دو نفر در مدل ذهنی آنها بود. نفر اول در پذیرش مطالب جدید که شاید حتی با دانستههای اول او مغایرت داشت مقاومت نشان میدهد. همچنین دیدگاه او به جلسه مصاحبه و شاید زندگی به گونهای است که دائما سعی دارد خود را برتر جلوه دهد و این فیلتر ذهنی مانع از این میشود که درشرایط مختلف بیشترین بازدهی در یادگیری را داشته باشد.
از رفتارهای نفر دوم میتوان متوجه چند نكته مهم در مدل ذهني و ديدگاههاي او شد. مورد اول اين است كه چنين افرادی در مقابل رد شدن مفروضات قبلی خود مقاومت نشان نمیدهند و اگر احساس كنند دانستههای قبليشان غلط بوده توانايی اين را دارند كه آنها را كنار بگذارند. مورد دوم اين است كه آنها فيلترهای ذهنی كمي درمقابل آدمها و شرايط دارند و سعی خود را میكنند از هرشرايطی برای يادگيری استفاده كنند. و مورد سوم، ذهن آنها تک بعدی نیست و در مشکلات ابعاد مختلف را در نظر میگیرند و فقط یک چیز یا یک فرد را مقصر کل نمیدانند.