تلگرام پیامبری بود مقبول بین ۴۰ میلیون ایرانی با سرانه مصرف و مخاطب قرار گرفتن روزانه حداقل ۱ ساعت. در ۱۰ خرداد سال ۹۷ از شبکه داخل ایران مسدود شد و تنها با استفاده از ویپیان و ابزارهای دور زدن تحریم امکان استفاده یافت. در این زمان حکومت ایران سعی در حمایت و ترویج پیامبران داخلی مانند سروش را داشت و بهصورت رسمی ۵ پیامبر توسط حاکمیت برای پیروی پیشنهاد شد.
در متن زیر نقدهایی به فیلترینگ تلگرام، فلسفه و چگونگی آن میپردازم، همچنین نقدهایی در حمایت و ترویج پیامرسانهای داخلی طرح میکنم. امیدوارم که در این نوشتار دِینِ خود را به وظیفه انتقاد از حکومت در راستای منافع فردی، اجتماعی و ملی ایران عزیز ادا کرده باشم.
اول: مبالغه در تأثیر یک کانال تلگرامی که ضدیت با حکومت کشور دارد و ضریب دادن به تأثیرات آن در هماهنگی نیروهای برانداز در تلگرام. «آمدنیوز» با جامعه کاربری ۱.۲ میلیونی دستاویز زشتی شد برای انسداد تلگرام.
دوم: عدم امکان پیگیری قضایی و وجود پروندههای قضایی متعدد که کلاهبردار در آنها بدون امکان شناسایی توسط دیگران به طعمه عمدتاً ناآگاه خود آسیب رسانده و سپس به علت عدم تمکین مدیریت این پیامرسان از ایجاد امکان برای پیگیری قضایی در کشور، پروندهها بدون نتیجه خواهند بود.
سوم: بهانه قرار دادن استفاده تروریستهای جانی از این پلتفرم جهت اقدام به عملیات تروریستی ازجمله حرم بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران و مجلس شورای اسلامی و حوادثی اینچنینی. گویی در صورت استفاده ایشان از بستر دیگر برای این اقدامات، نتیجه متفاوت میبود!
اول: در سراسر جهان موارد مشخصی هست که حکومتها و یا شرکتهای تابعه آنها، طبق قراردادهای عرفی و قانونی آن منطقه و در راستای صیانت از حقوق شهروندان و همچنین جلوگیری از فراهم آمدن بستر جرم مواردی را فیلتر میکنند، فیلتر سایتهای فروش مواد مخدر، قاچاق انسان و تولیدات مستهجن برای کودکان و نوجوانان ازجمله آنهاست.
دوم: مسدودسازی به علت عدم امکان پیگیری جرائم در بخشِ خاصی از فضای مجازی (مانند پیامرسان تلگرام) و تبعیت نکردن این پیامرسان از قوانین و حقوق شهروندان و بسترسازی جرم بدون امکان پیگیری یک حکومت نیز در ابتدا کاملاً موجه بوده لیکن این اتفاق میبایستی در ابتدای تشخیص رخ دهد نه آنکه بعد از سالها عضوگیری و آمیزش مردم با چنین فضایی و نیز ایجاد وابستگی روابط کاری و مالی (مانند مشاغل خانگی یا برخط) میان بخش زیادی از مرم یک کشور و بدون وجود نمونه مقبول و مشروع دیگر و حتی نداشتن سناریویی برای حل این فقدان!
سوم: در صورت مسدودسازی تلگرام چه توجیهی برای ایجاد بستر برای پوستههای فرعی نظیر تلگرام طلایی و هاتگرام و غیره میماند؟ مخصوصاً که این نسخهها برای مردم مجهولالهویه نیز هستند؟ ونیز مشاهدهکننده این وضعیت بهوضوح دست زمخت حاکمیت از این سرویسها را شاهد است!
چهارم: با این توضیحات آیا حاکمیت میتواند خود را حامی پیامبران داخلی بداند؟
اول: مسئولین اینقدر احمق هستند یا خائن که برای رقابت با یک پیامرسان خیلی خوب (ازنظر کاربران)، ۵ پیامبر را علم میکنند. خوب حضرات آیا فکر نمیکنند که برفرض محال و مسلّم اینکه عین ۴۰ میلیون کاربر تلگرام رفتند سمت این پیامبران مجهولالهویه و هرکدام از این ۵ پیامبر (بیسفون، سروش، ویسپی، گپ و آی گپ) توانستند ۸ میلیون پیرو به دست بیاورند و آنها را جذب خود کردند. علمای ارتباطات برسید به داد این کشور، داور برای برنامه عصر جدید هست! آخر مسئول سؤال نشوندِ ، آن ۸ میلیون سروش یها چطور با ۳۲ میلیون پیرو آن ۴ پیامبر دیگر ارتباط بگیرند؟ مگر از مهمترین مزایای یک پیامرسان وسعت جامعه مخاطبین آن نیست؟ مگر همین حالا وقتی متوجه بشویم که کسی به پیامبر ما دسترسی ندارد، نمیرویم روی بستر کاملاً ابتدایی و از رده خارجشدهای مانند پیامک یا همان اساماس؟ آیا این خبط را میتوان تنها به نفهمی مسئولین ربط داد یا واقعاً دستی در کار است که ایران و ایرانی را خوار کند؟ (شمای خواننده شاید بگویی توهم توطئه دارم، نمیدانم شاید داشته باشم ولی نمیتوانم این میزان خریت را بر انسان دوپا عادی بدانم)
دوم: از سؤالهای ابتدایی نگاه منتقدانه این است که انگیزه این خدمتِ رایگان به ما چیست؟ عزیزانی که میفرمایند از گوگل تا تلگرام برای جاسوسی شماست که رایگان هستند (البته درستش استخراج اطلاعات است که واقعاً وجود دارد) غیر از پیامبر «بله» کدامیک از آن ۵ پیامبر برگزیده حاکمیت چرخه کسبوکار دارد؟ بیزنسپلان شما چیست که اینقدر برایش به اسم خصوصی بودن خرج میکنید یا از جیب ما بر ما فرومیکنید؟ مگر همین شما نبودید که میگفتید هر ساختن اکانت در تلگرام ۱۴۰ دلار میریزد بهحساب اسرائیل!
سوم: همینالان دهها و دهها ایده برای فراگیر کردن استفاده از پیامبرهای داخلی وجود دارد اما ما کدام را عمل کردیم یا ارادهای برای عمل به آن داریم؟
و اصلاً چرا هر چیزی از تکنولوژی و دنیای غرب به ما میرسد از تهلنجیهای آن است؟ از آن سینمای فاخرمان تا صداوسیمای قماربازمان و آن اینستاگرام خودنما و غذا نما و بدننما و….
هم اینجا چند تا مورد رو مثال میزنم.
برای مثال ایدهای برای پلیس راهور کشور که رسماً بهجای خدمت به مردم و قانون، خدمت به خزانه را در دستور کار قرار داده؛ ما که هر دفعه میریم خلافی میگیریم، تعداد خلافی در برگه ما هست که روح ما هم از آنها اطلاع ندارِ. مثلاً منزل من در جنوب غرب تهران است و جریمهشدهام در بزرگراه امام علی ساعت ۵ صبح آنهم دو فقره یکی کلاه ایمنی و یکی عبور از محل غیرمجاز، ۳۰ تومان خرج کردم و اعتراض که ۱۶۰ ت جریمه ناحق است و زیر پتو بودم در اینطرف شهر، فرمودند که حق است و گرفتند! خوب چرا در عصر جدیدی که از آن تنها جفنگیاتش را گرفتیم، تصویر خودروی ما هنگام تخلف را با پیامبران داخلی برای ما ارسال نمیکنید؟ چون دفترچهها رو میدید دست افسران وظیفه که باید پر کنند؟ در مورد قبضهای آب و برق و گاز همینطور. مگر اینها را نمیشود با پیامرسانهای انحصاریِ و رانتی داخلی اطلاعرسانی کنید و کشور رو میبرید زیر بار این میزان هزینههای ابلهانه آبرویی و مالی و ….
در آخرین مورد رانتی و انحصاری شما، عوارض آزادراهها را آمدید الکترونیکی کردید! این چه الکترونیکی کردن هست که انحصاری باید با یک برنامه خاص نصب کنیم و کیف پولش را صرفاً شارژ کنیم برای تنها این مورد؟ مگر ما نمیتوانیم یک کیف پول داشته باشیم که هم کارت مترو باشِ هم عوارض رو پرداخت کنیم هم پول بستنی بچه را حساب کنیم که طرف آدامس بجای پول خرد تحویلمان ندهد. نکند این کشور چند ده تا حاکمیت دارد! حاکمیت یکپارچه که این میزان …. نمیکند.
در سال ۹۸ (۲۰۱۹) چرا باید جریمههای کاغذی توزیع شود و چرا تر باید تنها در پیشخوانهای بانک ملی پرداخت بشود؟ این مقدار خودخواهیِ شما هزینه دارد برای کشور، میلیونها نفر ساعت که بایستی در صفهای بانک ملی فنا بشود.
این مطالب را و هم اینها و اینها را از باب کمک به اصلاح و بیدار کردن مسئولین نوشتم، البته اگر واقعاً خواب باشند که بعید است.