فلات
در فلاتی هستیم
به نام جبر جغرافیا
از کربلا تا هرات
از آسمان انسان میبارد
در آتش جان میخروشد
از زمین خون میجوشد
و ما در تاریخ هم خواهیم مُرد
م.ط.ج
شهر زیر آب
مگر ما چه میخواستیم؟ یا از آرزو ، از عشق چه میساختیم؟ ما وطن را همینجا ،در همین خاک میخواستیم . ما بهای جهل را با دست خالی از سهم خود پرداختیم. نسل گرگ های دست و پا سوخته ای بودیم که یکجا به گوسفندان بی چوپان باختیم. از فراموشی و دل کندن خسته ایم. میرویم و برنمیگردیم ما ، از شهری که زیر آب میساختیم.
م.ط.چ