مصطفی ارشد
مصطفی ارشد
خواندن ۲ دقیقه·۵ ماه پیش

" چرا کسی اشک‌های نیچه را پاک نکرد؟ "

در قلب تاریک شب، زمانی که سکوت سنگین‌تر از همیشه بر جهان سایه افکنده بود، مردی با اندیشه‌های ژرف و قلبی پرتلاطم، در تنهایی خویش گریست.
او که فلسفه‌اش بی‌رحمانه و کلامش تیز و نافذ بود، در دل آن لحظات گریه کرد، اما هیچ‌کس نبود تا اشک‌هایش را ببیند، تا دستی مهربان بر گونه‌هایش بکشد و بگوید: "فرزند اندیشه، آرام باش."

نیچه، این فیلسوف بزرگ، در میان کلمات و مفاهیم زندگی می‌کرد، اما شاید کمتر کسی درک می‌کرد که او نیز همچون دیگران انسانی بود با تمام ضعف‌ها و نیازهایش؛ او که بی‌رحمانه حقیقت را کاوید و پرده از توهمات برداشت، در نهایت تنها ماند، چرا که حقیقت برهنه و بی‌رحم است، و کمتر کسی جرأت مواجهه با آن را دارد و این حقیقت تلخ، شاید بزرگ‌ترین باری بود که بر شانه‌هایش سنگینی می‌کرد.

در دنیایی که نیچه آفرید، خدایان مرده بودند و انسان‌ها در جستجوی معنا، سرگردان ولی او با اندیشه‌هایش جهان را به لرزه درآورد، اما در نهایت خود در میان طوفان تفکراتش گم شد. شاید کسی اشک‌هایش را پاک نکرد زیرا او از همان ابتدا خود را در مسیری پرخطر و تنها انتخاب کرده بود، مسیری که نیازمند شجاعت بود، اما در نهایت به تنهایی ختم می‌شد.

نیچه، با گریه‌هایش، به ما یادآوری می‌کند که حتی بزرگ‌ترین اندیشمندان نیز انسان‌هایی با دل‌هایی شکننده و رویاهایی دست‌نیافتنی هستند؛ او که به دنبال قدرت و اراده بود، در لحظات ضعفش، همچون کودکی تنها، گریست و شاید این گریه‌ها، نشان از انسانیت عمیق او داشت، انسانی که در برابر عظمت و بی‌نهایتی جهان، در نهایت سر تعظیم فرود آورد و اشک ریخت.

و ما اکنون که به گذشته می‌نگریم، شاید بتوانیم درک کنیم که چرا وقتی نیچه گریست، کسی اشک‌هایش را پاک نکرد؛ زیرا او در میان انبوه کلمات و مفاهیم، تنها بود؛ زیرا حقیقت تلخ است و مواجهه با آن، شجاعتی بی‌پایان می‌طلبد و نیچه، با گریه‌هایش، این حقیقت را به ما آموخت.

نویسنده: مصطفی ارشد

نیچهفلسفهاخلاقروانشناسیپاک نکرد
* نویسنده و شاعر * صاحب کتاب‌های : شاعرانه‌ی عشق - اناردون – داستان‌های زیرپوستی - عشق، قرنطینه، مرگ و چندین اثر مشترک دیگر در نشرهای مختلف داستان‌نویس اجتماعی و طنز http://www.mostafaarshad.ir/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید