ویرگول
ورودثبت نام
محمد مهدی احمدی
محمد مهدی احمدی
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

نثری از جنس روزمرگی


دیشب پر ستاره ترین شب زندگی ام بود. بی اقرار اینقدر ستاره توی این حجم کم توی آسمون ندیده بودم. احساس عجیب و جدیدی بود.

انگار که واقعی نبودن.... ادم رو یاد وقتی می ندازه که با پونز شروع به سوراخ سوراخ کردن کاغذ میکنه؛ دقیقا آسمون سیاه هم، همین قدر توش سوراخ های سفید زیبا بود

حیف که من انگیزه و علمی توی عکاسی ندارم که باشما به اشتراک بزارم.

شاید برای همینه وقتی ادم ها توی شب راهو گم میکنن به آسمون نگاه میکنن چون توی نور همیشه امید هست و نور حقیقته و اصل.....

چند روزی میشه که دارم درست حسابی بعد مدت ها روی رمانم کار میکنم. بخش هاییش رو به طور خوبی جلو بردم؛ البته نه اینکه اونقدرا قابل توجه باشه؛ ولی قطعا از ننوشتن بهتره...

خیلی وقت بود که به صورت جدی با چاشنی استمرار سراغش نرفته بودم و پیشرفت خوبی اتفاق افتاده.

همزمان سیلیماریلیون رو هم شروع به خوندن کردم. سخت خان و چقر؛ ولی واقعا ارزشش خوندن داره و مثل اسم های افراد توی تاریخ اسامش هم فرّار هستن و باید با طناب ببندیشون تا یکی دوتا به ذهن آدم بمونه.

به هرحال شیرین و خوندنیه پیشنهاد میکنم اگر ارباب حلقه ها دوست دارید، این کتاب رو بخونید. از نظر زمانی اولین کتاب ارباب حلقه ها سیلیماریلیون هستش.

این روزها زندگی داره ازم سبقت میگیره؛ البته بیشتر از کمی که خیلی وحشتناک به نظر میاد.

احساس خوبی به آینده بهم نمیده. احساس میکنم اشتباهات گذشته بعیدم حالا به حال استمراری من رسیدن، راه فراری ازشون نیست و خب حقیقتا از اون اتفاق هاست که ادم میگه تجربه شد؛ ولی نهایت برای بچه خودت قابل استفاده میشه و دیگه راه درست کردنی برای خودت نیست( بچه؟من؟) و گذشته رو که نمیشه کاری کرد؛ ولی سایه هم بیخیال ادم نمیشه.

جدیدا خیلی جدی تر و سخت کوشانه تر(نسبت به گذشته) دارم روی لنگ زدن انگلیسی خودم هم دارم کار میکنم که تاثیرش رو به صورت کوچیکی دارم می بینم. یکمی می تونم بفهمم زبون این اهل طاغوت رو یه چهارتا فحشی بدم حداقل بهشون.

این هم یک نیمچه گزارشی تقدیم شما، قول میدم بعدا دست پر تر هم بیام.

اخر کار هم یک پندی بهتون بدم شیخ بشید که دست خالی از اینجا نرید:

می دونید به ماری که لاغر باشه چی میگن؟؟

نیمار ?

موفق باشید و سربلند باشید

ارباب حلقه‌هاکاراحساسروزمرگییادداشت روزانه
اینجا مکانیست برای قصه های پراکنده از زندگی شخصی ام که چاشنی یادگیری آنها را بهم چسبانده، تقدیمتان میکنم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید