از هر کدام از همسایگانش پا به داخل آن بگذارید انگار وارد دنیای جدیدی شدهاید. دنیایی تمیزتر، منظمتر، مرفهتر و...
یکی از تمیزترین کشورهای جهان
یک از باثباتترین اقتصادهای آفریقا
یکی از رو به رشدترین کشورهای آفریقا و جهان
کشوری که به سنگاپور آفریقا معروف شده.
اسمش را خواهم آورد بنابراین لازم نیست برای یافتن نامش خیلی کنکاش کنید.
اما در جهان کشور تمیز و در حال رشد و زیبا کم نداریم، همان سنگاپور، یا تایوان یا نروژ، یا کویت و امارات و قطر خودمان (!) و یا... اینها فقط برخی از نمونهها هستند. بنابراین حتما این سوال برای خواننده پیش میآید:
سوال خوبیست. سرنخ بخشی از پاسخ را میتوان از تضاد دو عکس آغازین مطلب یافت. پاسخم این است که رواندا دقیقا مثال نقض ایران اسلامی است! یعنی با وجود تمام بهانههای مشابهی که ما و حکومتمان برای عدم پیشرفت داریم، رواندا پیشرفت کرده است. تازه رواندا بدتر از آن را هم تجربه کرده است:
در همین دهه ۹۰ میلادی یعنی کمتر از ۳۰ سال پیش یکی خشنترین جنگهای داخلی جهان در رواندا درگرفت و طی آن یکی از بزرگترین فجایع بشری، یکی از بزرگترین نسلکشیهای تاریخ بوقوع پیوست. در جریان نسلکشی سال ۱۹۹۴ روآندا که از آن تحت عنوان تاریکترین فاجعه انسانی نیم سده گذشته یاد میشود، علاوه بر کشتهشدن حدود یک میلیون نفر در عرض فقط ۱۰۰ روز (هر ساعت ۴۱۶ نفر!!!)، به ۲۰۰ تا ۵۰۰ هزار زن نیز تجاوز جنسی شد. ۲۰ هزار جوان امروزی روآندایی فرزندان آن تجاوز جنسی گستردهاند. به یاد داشته باشید که جمعیت روندا تازه در سال ۲۰۲۱ فقط ۱۳/۵ میلیون نفر است.
راه حل آنها به گمان من بسیار شجاعانه بود. راه حلی که کمتر سیاستمداری زیر بار آن میرود و دوام میآورد و برای همین هم ما ایرانیان چنین چیزی را کمتر تجربه کردهایم.
راه حل اساسی آنها «عفو عمومی» بود. که مطمئنا خیلی سخت بوده است. حتما خیلی تلخ بوده است اما زمامداران رواندا و در صدر آنها پل کاگامه دیکتاتور مطلح آن جرات لازم برای این کار را داشتند. فکر کنم برای یک سیاستمدار صلح کار بسیار سختتریست نسبت به جنگ. برای ایران، ادامه ۸ سال جنگ با عراق سادهتر از صلح بود و تعبیر جام زهر برای پایان جنگ تحمیلی گویای همه چیز است. برای سیاستمداران ما برجام فرایندی بسیار سختتر و فرسایشیتر داشت تا فضای پسا برجامی و تحریم و فشار و... و برای همین از تعبیر نرمش قهرمانانه در وصف برجام استفاده کردند.
برای اینکه بدانید کار روانداییها چقدر سخت بود باید با خاطرات مردم رواندا همراه شویم. همانطور که گفتم جنگ داخلی رواندا و نسلکشی آن واقعهای قدیمی و باستانی نیست. در همین دهه نود میلادی رخ داد؛ همان دههای که خداداد عزیزی گل معروفش را به استرالیا زد. بنابراین تقریبا تمام جوانان و میانسالان رواندایی آن را به چشم دیدهاند و خاطرات آن را به یاد دارند:
مستندی دیدم که در آن مردی جوان که در زمان نسلکشی رواندا کودک بوده تعریف میکرد در روزی که مادرش در خانه کشته شد او در جایی پنهان شده و صحنه را دیده بود. یعنی دیده بود که چه کسی وارد خانه شد و مادرش را چطور کشت. او در ادامه مستند چیزی گفت که مو بر تن من ایرانی سیخ کرد:
او گفت: من آن مرد را، همان مردی که مادرم را کشت، هنوز گاهی در خیابان میبینم!!!
روانداییها در یک مقطع از تاریخ حود تصمیم گرفتند چرخه خشونت را بشکنند. میتوانستند دور تسلسل خشونت و قتل را تا ابد ادامه دهند اما تصمیمی شجاعانه و منطقی گرفتند. مقایسه کنید این تصمیم آنها را با مسلک ملتهایی که ۱۵۰۰ سال است برای کشتهشدگانی از نژاد و فرهنگ و زبان دیگری میگریند و مترصد فرصتی برای انتقام هستند (من منتظر منتقم فاطمه هستم!).
برای دیدن آن مستند به یوتیوب بروید و سرچ کنید human david+رواندا (که چند قسمت است). این یکی از همان کانالهای یوتیوبی است که قبلا در این پست به شما معرفی کرده بودم.
گرفتن بیحجابان واجبتر است یا دزدها؟
آیا ایران امکان «چین اسلامی» شدن را دارد؟
شیوا فرهمند راد، تلخی جاری در زندگی یک نسل
کلوپ ترور، مازیار ابراهیمی و مستندسازی ارزشیها
هیئت مدیرهها: مقایسه شرکت ملی نفت ایران و آرامکو عربستان
بیایید نرخ افزایش خشونت را کمی کاهش دهیم
سفرنامه: در آن سر دنیا (۱ - سنگاپور)