چند وقت پیش نگاهی به چارت سازمانی و فهرست اعضای هیئت مدیره شرکت آرامکو عربستان انداختم و نکته جالبی نظرم را جلب کرد.
علی حسینزاده | بدون پرگویی، نام و سابقه سه نفر از اعضای کنونی هیئت مدیره ۹ نفره شرکت آرامکو را ذکر میکنم*:
عربها این را دریافتهاند که برای پیشرفت باید از بهترین مغزهای جهان در هر صنعتی استفاده کنند. اما ما در کجا هستیم؟ یک نگاه به این صفحه بیندازید. بدون قصد توهین یا کوچک شمردن شخص یا گرهی، آیا حقیقتا وزن تجربی و مدیریتی مغزهای متفکر این دو شرکت که از قضا رقیب مستقیم یکدیگرند یکسان است؟ (اگر کسی پیدا شود و با دلیل منطقی و مستند بگوید آری وزنشان یکسان است، بیگفتگو میپذیرم) کدام یک از اعضای هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران از نظر دانش، تجربه، توان لابیگری در عرصه مالی در سطح پیتر وویکه است؟ کدام یک از آنها تجربه مدیریت پروژههای بزرگ نفتی را به خوبی مارک مودی استوارت یا اندرو گولد دارند؟
کنجکاوی بیشتر باعث شد تا نگاهی به ترکیب سایر شرکتهای شناخته شده عربی بیندازم:
برخی از اعضای هیات مدیره هواپیمایی امارات و پیشینه ایشان به نقل از وبسایت هواپیمایی امارات:
آیا وزن تجربی و مدیریتی هواپیمایی ملی ایران (هما) هم همسنگ با هواپیمایی امارات هست؟ فقط تصور نمائید دانش و تجربهای را که از طریق این افراد به اعضای عرب هیئت مدیره هواپیمایی امارات منتقل خواهد شد.
و فقط عربها نیستند که راه و رمز پیشرفت را به درستی آموختهاند، یک نگاه به شرکتهای بزرگ کرهای بیندازیم: مدیر طراحی شرکت هیوندای و کیا، آقای پیتر شریر (Peter Schreyer) طراح سابق محصولات فولکس واگن و آئودی بوده است، مدیر زیرمجموعه لوکس هیوندای یعنی جنسیس، آقای آلبرت بیرمن کسی است که قبلا معاون مهندسی بخش M بامو بوده. و اخیرا هم در خبرها خواندم آقای لوک دانکروولک (Luc Donckerwolke) طراح سابق شرکتهای لامبورگینی، آئودی، فولکس واگن و... به عنوان طراح ارشد محصولات لوکس هیوندای و جنسیس منصوب شده است.
حال باز گردید و نگاهی به فهرست اعضای هیئت مدیره و مدیران ارشد ایران خودرو و سایپا بیندازید، آیا قابل مقایسه هستند؟
نتیجه این میشود که ما با افکار کوچک خود در دنیای کوچکمان به وسعت ایران، به دنبال اهداف و آرزوهای طبعا کوچکیم و آنها با مدیران باتجربه و جهان دیده خود در فضا و مقیاسی که برای ما ناشناخته و غریب است سیر میکنند؛
نتیجه این است که آرامکو به عرضه چند درصد ناقابل از سهام خود به ارزش دهها میلیارد دلار در بورس نیویورک یا لندن فکر میکند و شرکت ملی نفت ایران گاه در پرداخت به موقع حقوق و مزایای پرسنل خود میماند؛
نتیجه اینکه حتی مقایسه هواپیمایی امارات با «هما»ی خودمان در ذهن نمینشیند؛
نتیجه اینکه حتی کنار هم قراردادن نامهای ایرانخودرو، سایپا، هیوندای و کیا در یک فهرست به مانند توهین به دو شرکت کرهایست؛
نتیجه اینکه آنها با درایتشان هرسال بهتر از پارسالند و ما هر سال دریغ از پارسال!
نتیجه اینکه ما میشویم ایران با شرایطی که میدانید، آنها میشوند امارات متحده عربی، کره جنوبی، قطر و...
* این یادداشت در سال ۹۶ در وبلاگم منتشر شد، بنابراین اکنون ممکن ترکیب نفرات تغییر کرده باشد.
منبع: وبلاگ علی حسینزاده