ویرگول
ورودثبت نام
محمدرضا توسلی "MTS"
محمدرضا توسلی "MTS"
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

ضربه فنی

تا بحال شده کسی شما رو در بحثی ضربه فنی کند؟ مخصوصا اگه آدم مغروری باشید ضربه مهلک تر میشود. خب آخرین بار برای من دیروز بود.به شرح زیر:

دیروز رفته بودم پیش یکی از دوستان برای یک کار موسیقی و راهنمایی کردنش و همچنین یه دیدار هم نو بکنم باهاش بخاطر این پاندمی اخیر خیلی وقت بود همو ندیدم.از قضا دختر داییش هم اونجا بود.کارمون که تموم شده بود نشسته بودیم و صحبت میکردیم. درمورد کتاب و ادبیات صحبت شده بود که ارجاع داده بودم بحث رو به یکی از سخنان حسین صفا:


نجاتم دهيد برادرهايم!

ناشناسی قصد جان مرا كرده است
من مردمك چشم كوچك ترين برادرتان هستم
كه در اتاقی ملول
تا خرخره در خاموشی تلويزيون فرو می رفت
و از مرگ های بيمار خود
كه در شيار آجرها بستری بودند
پرستاری می كرد
پنجره ای كه پشت خود می ايستاد
و ناخن هايش را به شيشه می كشيد
به اميد آنكه در هوای نمناك يك جمعه
خود را به خيابان پرت كند ...

وقتی اینو گفتم ابروها کج شده بود پس از شاید چند لحظه دختر داییش بهم گفت:

‏همه به پوچی زندگی میرسند اما سه رویکرد متفاوت اتخاذ میکنند:

- انکار و تلاش برای معنا دادن (مولانا)

- افسردگی (هدایت)

- لذت از فرصت باقیمانده (خیام)

من موندم و همین. جوابی نداشتم. شما در این مواقع چه میکنید؟ وقتی یکی حرفی میزند که به شدت در مغز استخوان میرود و نمیتوانید... .

حالا گذشته از اینها آیا با جمله دختردایی دوستم موافقید یا خیر؟ اصلا درسته؟

جای تامل دارد... .

شعرادبیاتخاطرهحسین صفامولانا
موسیقی-کتاب-سینما-علم و هنر!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید