بعضی وقت ها که قراره یه کاری رو شروع کنم انقدر دست دست میکنم که آخرش اعصابم خورد میشه و میگم دیگه هرطور که شده باید شروع کنم اصلا باید به بدترین شکلی که میتونم شروع کنم ولی شروع کنم:)
مطمئنا برای شماهم این اتفاق پیش اومده و تو این موارد تقصیری نداریم و اگر کتاب از شنبه محمد پیام بهرام پور رو خونده باشید(یا جای دیگه ای در این مورد خونده باشید) می دونید که مغز انسان از سه قسمت تشکیل میشه که شامل مغز خزنده،مغز عاطفی،مغز منطقیه و مغز خزنده همیشه می خواد که انرژی انسان رو حفظ کنه و با هر تصمیمی که باعث تغییر وضعیت میشه یا ادم رو به زحمت میندازه مخالفت میکنه،حالا چه تصمیمی پر زحمت تر از شروع یک کار جدید که یعنی شروع زحمت های جدید!
و حالا به نظر من بهترین راه برای خنثی کردن اثر مغز خزنده در شروع یک کار،شروع بدون شرط اونه تا باعث نشه مغز خزنده بهونه بیاره.
به نظر شما برای مقابله با این به تاخیر انداختن شروع چیه؟(کامنت کنید حتما)
من هم چند وقتی بود که هی شروع به نوشتن داخل ویرگول رو با تاخیر مینداختم که امشب دلمو زدم به دریا و گفتم باید یه شروع بد داشته باشم و لازم نیست فک کنم که ازین به بعد چه چیز هایی قراره بنویسم
و وقتی شروع می کنم دیگه نوشتنم میافته رو غلطک و ...
این بود بدترین شروع من
سعی کنید بتونید که شروع بدتری از من داشته باشین:)