وقتی به پدر و مادرتان فکر میکنید، چه چیزی به ذهنتان میرسد؟ خاطراتی که به یادتان میآید بد است یا خوب؟ فکر میکنید رفتار والدینتان با شما چه تأثیری بر شخصیتتان داشته است؟ سوزان فوروارد روانشناس معروف این حوزه در کتاب والدین سمی پاسخ شما به این پرسشها را بررسی میکند و زنگ خطرهای تربیت فرزند را برای پدران و مادران به صدا درمیآورد.
همانطور که میدانید والد بودن از ما انسانی بینقص نمیسازد؛ بلکه ما را در جایگاهی قرار میدهد که نواقصمان علاوه بر زندگی خودمان بر زندگی فرزندمان نیز تأثیر میگذارد. مشهور است که بسیاری از خصوصیات شخصیتی و مسائل و مشکلات روانی انسانها ریشه در دوران کودکی آنان دارد و آنچه واضح و مبرهن است این است که رفتار والدین با فرزند بخش اعظمی از این خصوصیات و مسائل را تشکیل میدهند.
اولین جمعی که کودک حضور داشتن در آن را تجربه میکند، جمع خانواده است. کتاب والدین سمی (Toxic Parents) که به مسائل روانشناختی میپردازد، به ما نشان میدهد که تفاوتهایی میان رفتارهای سالم و رفتارهای سمی یک خانواده وجود دارد.
سوزان فوروارد (Susan Forward) در این کتاب بر شناختن این تفاوتها، بازشناسی آسیبها و رفع آنان تأکید میکند و معتقد است یافتن و درمان این آسیبها میتواند ما را در داشتن ذهنی آرامتر و کارآمدتر یاری کند. او با ارائه مثالهایی متعدد از تجربههایی که در درمان بیماران به دست آورده است، ما را در دریافت بهتر مقصود و هدف کتاب یاری میکند تا اثربخشی کتاب را قوت ببخشد.
پیشنهاد ویژه سایت : خرید کتاب والدین سمی اثر سوزان فوروارد با تخفیف ویژه ?
سامانهی تربیتی والدین مجموعهای از باورها و رفتارهای آنهاست. بر اساس این باورهاست که میزان آزادی کودکان و نحوهی کنترل انها ذر خانواده تعیین میشود. این سامانهی تربیتی با تاثیر از بافت فرهنگی خانواده از خانوادهای به خانوادهی دیگر تغییر میکند.
سبک زندگی به بیان ساده، شیوهی زندگی و بر اساس الگوهای رفتاری شامل جهانبینی، ارزشها و عادات است. خانواده اولین محیطی است که میتوان سبک زندگی را در میان اعضای آن مشاهده کرد و تعارض میان آنها را تشخیص داد.
مهارتهای والدینی به عنوان یکی از مهمترین ارکانی که سلامت بشر و جامعه به آن وابسته است، مورد بیتوجهی قرار گرفته است. اساس روش تربیتی نه بر پایهی دانش و آموزش صحیح، بلکه بر پایهی اصول تجربی، احساسی یا باورها و آموختههای غلط و کهنه است.
این مسائل پیچیدهتر میشوند وقتی که مفهوم پدر و مادر در بسیاری فرهنگها چنان تقدسی دارد که نقد رفتار آنها و بررسی مهارتهایشان با احساس گناه همراه است. اما والدین هم انساناند و مثل تمام انسانها، ضعف و نقص دارند. . حس پدر و مادر تا حدی غریزی و فطری است و تحت تاثیر شرایط محیطی و تربیت و امکانات قرار میگیرد.
ممکن است در دوران کودکی خود، پدر و مادری ناآگاه، بیمار یا سرکوبگر داشتهاند و در نتیجه در شیوهی فرزندپروری خود دچار اشتباه و تقصیر شوند.
خانواده مهمترین و اصلیترین نهاد تربیتی جامعه است. بدون پدر و مادر خالی از عشق هستیم، احساس امنیت نمیکنیم و بیسروسامانایم. در سالهای کودکی به مراقبت والدین وابستهایم. اما در دوران بلوغ و نوجوانی، فرایند مستقل شدن از والدین به اوج میرسد.
خانوادهی سالم در چنین شرایطی تلاش میکند تا با افزایش تحمل خود و در پیش گرفتن فضایی منطقی برای استدلال، این بحران را مدیریت کند. اما والدین سمی حاضر به درک این مرحلهی حساس نیستند. آنها، همهی رفتارهای استقلالطلبانهی فرزندانشان را به چشم سرکشی و زیرسوال رفتن قدرت خود میبینند.
فرهنگ جامعه هم در نوع برخورد والدین با فرزندان نقش مستقیمی دارد. فرزندان این والدین، از همان کودکی درمییابند که والدینشان از قدرت خود استفاده میکنند تا آنها را وادار به اطاعت کنند. ترس چنان در وجود این دسته از کودکان ریشه میدواند که در بزرگسالی حتی با وجود موفقیت شغلی و اجتماعی، ضعف هویتی گمگشتگی و اعتمادبهنفس پایینی دارند و از زندگی و موفقیتهای خود لذتی نمیبرند.
این کتاب تلاش میکند تا با بررسی روشهای تربیتی ناسالم، راهحلهایی در اختیار فرزندان این دسته از والدین قرار دهد.
بسیاری از والدین سمی متلکها و بدزبانیهایشان را تحت راهنمایی کردن و نصیحت، ابراز میکنند و توجیهی برای این روش ظالمانه خود دارند و میگویند من کمک میکنم که انسان موفقتری شوی، دنیا پر از سختی و پستی و بلندیهاست و باید از پس آن بربیایی و این درس من به تو است.
این کلمات سمی و آزارها در غالب نقابی از قبیل هدایت و آموزش پنهان شده است؛ ومخصوصاً برای کودکان بزرگسال نیز بسیار سخت است و والدینشان را بیش از حد حساس میدانند.
ویکی vieky یک زن جذاب و زیبا سی و چهار ساله و مدیر مالی یک شرکت بود اما از اعتمادبهنفس پایین رنج میبرد که آن را تهدیدی برای موفقیتهایش میانگاشت. گفت به مدت شش سال است که برای این شرکت کار میکنم و بسیار موفق بودهام از سطح پایین به رشد و ترقی رسیدهام. از منشیگری تا مدیر مالی…
اما هفته قبل یک مورد باورنکردنی برایم اتفاق افتاد. رئیس گفت که مرا به مرحله بالاتری خواهد فرستاد و باید مدرکام بیای mba بگیرم و به مدت ده سال است که از درس و دانشگاه دور بودهام و این مرا میترساند و نمیدانم که آیا از پسش برمیآیم یا نه.
بسیاری به من میگویند که از پس این کار برنمیآیم. به او گفتم کسانی که این گفتهها را به تو میگویند دوست تو نیستند. دوست واقعی در حقیقت حمایتگر است و اهل تشویق به پیشرفت روزافزون است نه اینکه تو را نهی کنند. شاید هم حسود باشند.
اما هنگامی که به مادرم زنگ زدم و از او پرسیدم که باید بتوانم از عهدهاش بربیایم او چند نکته را گفت؛ میدانی اگر موفق شوی چه اتفاقی میافتد؟ و اگر به این موفقیت دست پیدا نکنی و مدرکت را نگیری، به پیشرفتهای بالاتری نمیرسی و همچنین بیشتر مردان از زنان بالاتر از خودشان ترس و وحشت دارند!
بخش یک
فصل اول: والدین خدا گونه
فصل دو: والدین بیکفایت
فصل سه: چرا مرا به حال خود نمیگذارند
فصل چهار: والدین معتاد
فصل پنج: والدین بدزبان
فصل شش: والدین کتک زن
فصل هفت: والدین متجاوز
فصل هشت: چرا والدین اینگونه رفتار میکنند
بخش دو
فصل نه: نجات، اصلاح، کنترل زندگیتان را مدنظر داشته باشید
فصل نه: مجبور نیستید ببخشید
فصل ده: من بزرگشدهام، پس چرا من هنوز در برابر والدینم احساس کودکی میکنم
فصل یازدهم: معنای واقعی خود را دریابید (خود ارزشمندی)
فصل دوازدهم: چه کسی واقعاً مسئول است
فصل سیزدهم: مواجه کردن والدین با رفتارهایشان، اقدامی شجاعانه، قدمی برای استقلال
فصل چهاردهم: التیام دادن به جراحات روانی نشأتگرفته از سوءاستفادههای جنسی
فصل پانزدهم: شکستن چرخه تکرار و گذرگاه
سخن آخر
منبع : متا بوک