ویرگول
ورودثبت نام
mrteke
mrteke
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

تن های تنها



تنهایی همچون سقوطی ناگهانی در ژرفای یک چاه تاریک و نمناک است. ناگهان احساس می کنی از تمام آنچه برایت عزیز بود جدا شده ای. سرمای یخ زده دیواره های چاه استخوان هایت را می لرزاند و تاریکی مطلق چشمانت را کور می کند. جایی برای فریاد کشیدن نیست، زیرا صدایت در این ژرفنای خالی گم می شود.


هر لحظه با امید بازگشت به آغوش گرم عزیزانت می گذرد، اما تنها پژواک ناامیدی است که به گوشت می رسد. کسانی که روزگاری محبوب ترین هایت بودند، اکنون تو را در این هاویه تنهایی رها کرده اند. گویی دستانی نامرئی تو را به این چاه پرتاب کرده است، درست مانند کسی که محبوبش را از آغوش خود رانده است.


در این تنهایی شب و روز معنایی ندارد. انگار زمان از حرکت باز ایستاده است. تنها راه نجات پذیرش این واقعیت تلخ و تکیه بر نیروی درونی خویش است. شاید از این تاریکی بتوان مسیری به سوی نور یافت، اما تنها با شکیبایی و پایداری می توان از این چاه عمیق صعود کرد.


تنهاییآغوشدلنوشته
quantity, not quality!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید