میدانم به من ایمان خواهی آورد..
سرانجام روزی که دلت پناهی بخواهد
برای شب های بی اضطراب
برای خلاصی از کابوس ها، برای تنت که روی تنی
برود در اعتصاب
من میدانم
که سرانجام یک روز
میان اندوه و بهتان های این جهان
به منِ راستین فرتاش ایمان خواهی اورد
و من تا همان روز در انتظارِ آمدنت با آغوشی گشوده
شعر خواهم سرود.
انگونه میگویم تا که همگان بدانند این مرد فقط مأوای توست..
مأوا