ویرگول
ورودثبت نام
مأوا مقدم
مأوا مقدم
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

ویالونِ گیسوانت

ترجیح من؛

نمیدانم که من در ذهن و قلب تو چگونه ام، اما تو در من، هر لحظه را به حیات مشغولی...

صبح که روی صندلیِ جلوی آیینه ات مینشینی و شانه را روی تارهای سیاه روی سرت میکشی، من با نوای خوشِ ویالون گونه ی گیسوانت بیدار میشوم.

عصرها قهوه دم میکنم و فنجانی دستت میدهم، دفترم را باز میکنم و فرشته ای را درحال نوشیدن قهوه وصف میکنم.

تو که کنارم باشی هم قهوه چیز دیگریست و هم شعر.

تو

چاشنی شعر منی

شیرینی همراه با قهوه ی منی

تو

موسیقی دل انگیزِ سحرهای منی.

تو

در من

جاویدان بمانی. الهی....


مقدم زاد / ماًوا



16/11/1400 . خوزستان/دزفول

مقدم زادماوادلنوشتهویالون
| شاعر | نویسنده | داستان نویس |
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید