مصاحبه با آقای حمید محمودزاده در پادکست رادیو کار نکن را دوست داشتم و نکات آموزنده زیادی داشت. برایم جالب بود که یک نفر دیگر هم به این دوران به دیده مثبت نگاه می کند. این روزها، فضای منفی فکری در همه جا غالب شده، به طوری که من می ترسم به جز به اطرافیان و دوستان نزدیک بگویم که زندگی را با همین شرایط محیطی بسیار دوست دارم. دوست عزیزی چند هفته پیش از من خواست تا لحظه مرگم را تصور کنم و به این فکر کنم که در آن لحظه در چه صورت از خودم راضی و خشنودم؟ و من در آن روز، تجسم مبهمی داشتم اما آقای محمودزاده خیلی خوب خواسته درونی من را بیان کرد: این که در آن لحظه احساس کنم تمام آن چه در توان داشتم را انجام دادم. دستاورد چندان مهم نیست چون کاملا در اختیار ما نیست؛ اما تلاش و طی مسیر به عهده ماست.
این روزها احساس می کنم هنوز با بالفعل شدن تمام توانم خیلی فاصله دارم. هنوز ترس هایی دارم که باید در درجه اول ببینمشان و بعد از آن ها بگذرم.
احساس پرنده ای را دارم که سال ها در قفس باورها و افکار و ترس های خود بوده است و با این که چند سال پیش از قفس بیرون آمده اما هنوز بیش از چند متر از قفس دور نشده و در نزدیکی قفس باقی مانده.
بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش
زیبا و زشتش مال توست، تقدیر را باور نکن
تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن تصویر را باور نکن
خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید
پرواز کن تا آرزو زنجیر را باور نکن
( شعر از مهدی جوینی)
پی نوشت:
تا به حال به لحظه مرگتان فکر کرده اید؟ اگر فقط ۶ ماه فرصت زندگی داشته باشید، زمانتان را چگونه می گذرانید؟ آیا همان کاری را می کنید که حالا به آن مشغولید؟ آیا همین مسیر شغلی را طی می کنید؟ در چه صورت راضی و خشنود با این دنیا خداحافظی می کنید؟ دوست دارید دیگران بعد از مرگتان شما را چگونه توصیف کنند؟
اول خودم جواب میدم: بله فکر کردم. اگر ۶ ماه فرصت داشتم همین کاری را میکردم که حالا می کنم. فقط این که هر شب برای پسرم داستان می خواندم و غر نمیزدم که بزرگ شدی خودت بخوان. در صورتی راضی خداحافظی می کنم که حس کنم آنچه در توانم بوده انجام دادم و همانطور که دیگران کشت کردند و ما خوردیم، من هم به پاس زحمات آنها و به سپاسگزاری از نعمت زنده بودن، تمام سعیم را کرده باشم. دوست دارم دیگران بگویند کسی بود که درگیر حاشیه ها نبود و بر هدفش تمرکز داشت. دوست دارم آثار مثبت از من به یادگار بماند و اطرافیانم بعد از من با به یاد آوردن من، حس خوبی داشته باشند. البته که میدانم خواسته بزرگیست و هنوز تا آن نقطه فاصله زیادی دارم.