ویرگول
ورودثبت نام
ناهید مزیدی
ناهید مزیدیخُردنِویس، میزبان پادکست گفتگوی «آدمهای معمولی» ، مترجم، معلم سابق
ناهید مزیدی
ناهید مزیدی
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

اشکالی ندارد، رنج طبیعی است!


پرتکرارترین جملاتی که من به مراجعین و مخاطبانم در شبکه‌های اجتماعی می‌گویم این‌ها هستند: «اشکالی ندارد» یا «طبیعی است». چون این روزها خیلی از ما که سراغ به‌اصطلاح خودشناسی و خودسازی رفته‌ایم، گرفتار این نفرین سیاه شده‌ایم که «من نباید این‌طور باشم، زندگی‌ام نباید این شکلی باشید، اما به نظر می‌رسد که من نمی‌توانم طور دیگر و بهتری باشم، پس من بدبختم!»

این طرز فکر ظاهراً شیک و جذاب، می‌تواند آن‌قدر غیرواقع‌بینانه و افراطی باشد که نه‌تنها کمکی به رشد و خوشحالی ما نکند، بلکه یک گرفتاری بزرگ به مسائل انسان مدرن اضافه کند: نارضایتی دائمی! این احساس تلخ از افکاری می‌آید که پایه و اساس احساسات و رفتارهای ما و درنهایت نتایجی که در زندگی می‌گیریم را تشکیل داده‌اند. مثلاً مدام فکر می‌کنیم چیزی در این زندگی کم است، ما کم هستیم، زندگی می‌تواند بسیار بهتر از این باشد، غم‌ها می‌توانند برای همیشه محو شوند، احساسات ناخوشایند اضافی و بد و شیطانی‌اند، اضطراب‌ها فقط محصول اشتباهات یا افکار ما هستند و خلاصه اینکه ما یا باید هرروز «بهتر» از دیروز باشیم و یا بدبخت و بیچاره خواهیم بود. تصورش را بکنید که چه اتفاقی می‌افتد وقتی ما بیشتر اوقات با این افکار زندگی کنیم! بگذارید برایتان مثال بزنم.

وقتی فکر می‌کنیم که «زندگی خوب، زندگی بی‌غم است و غم‌ها می‌توانند برای همیشه محو شوند» احتمالاً تلاش می‌کنیم شادی‌های بیشتری کسب کنیم. شاید آن‌قدر قوی و مصمم باشیم که حسابی روی افکار و رفتارمان کار کنیم و واقعاً اوضاع را خیلی بهتر کنیم. اما این کار چقدر جواب می‌دهد؟ واقعاً تا کجا می‌توانیم پیش برویم؟ شاید درست در شادترین و آرام‌ترین لحظات زندگی‌مان عزیزی را از دست بدهیم، ورشکسته شویم، بیماری خاص و خطرناکی یقه‌مان را بگیرد یا در کشورمان جنگ شود! آن‌وقت چه؟ آیا در چنین اوقاتی می‌توانیم بگوییم «لابد حکمتی داشته که جنگ شده و من باید شاد باشم»؟ آیا بازهم غمی نخواهیم داشت؟ آیا نگران و مضطرب نخواهیم شد؟ البته که می‌توانیم با فلسفه و اصولی که در زندگی داریم، روحیه‌مان را حفظ کنیم و از پس مشکلات برآییم، اما آیا احساسات ناخوشایندی در ما ایجاد نمی‌شود؟ البته که می‌شود!


همه ما این را می‌دانیم، اما وقتی گمان می‌کنیم که «زندگی خوب» یا «زندگی‌ای که من لایقش هستم» بدون غم و احساسات ناخوشایند است، موقع گرفتاری‌ها از تجربه این احساسات فرار یا در مقابلشان مقاومت خواهم کرد و منظورم از مقاومت، اجبار و فشار برای انکار یا حذف آن‌هاست. می‌خواهم بگویم اگر گمان کنیم که زندگی خوب، زندگی بی‌غم است، دنیا نمی‌گوید «آها! عجب! چه آدم باحالی! بگذار عصای جادویم را تکان بدهم و غم‌ها را برای همیشه از او دور کنم». دنیا کار خودش را می‌کند. او قوانین خودش را دارد. این ما هستیم که باید این قوانین را بشناسیم و در چارچوب آن‌ها زندگی کنیم.

وقتی می‌گویم «طبیعی است و اشکالی ندارد» منظورم این نیست که برویم غم‌هایمان را تغذیه و تقویت کنیم تا جایی که کارمان به افسردگی مزمن و بستری شدن در بیمارستان بکشد. می‌گویم ما انسان هستیم و احساسات ناخوشایند هم بخشی از تجربه زندگی انسانی است. غم و شادیِ زندگی در هم است. تا همین چند سال پیش در بازارهای تره‌بار، اجازه سوا کردن میوه و سبزیجات خوب و بد را نداشتیم. حتی اندازه‌اش هم کاملاً دست خودمان نبود. اگر یک کیلو و نیم هلوی سالم می‌خواستیم، احتمالاً سه کیلو هلو که نصفش هم له و خراب بود نصیبمان می‌شد. حالا تره‌بارها با ما کنار آمده‌اند، اما این دلیل نمی‌شود از کل زندگی چنین انتظاری داشته باشیم. شدنی نیست!

پس ناچاریم تمام تجربه زندگی را با همه اجزا و جوانبش در آغوش بکشیم. چیزی نیست که ما نتوانیم تجربه کنیم. هر چیزی هرقدر هم سخت باشد، هرقدر هم به ما درد و رنج بدهد، بالاخره می‌توانیم زنده از آن بیرون بیاییم. اگر می‌گویید «خب این زندگی به چه درد می‌خورد؟» با شما موافقم. این زندگی ممکن است به هیچ دردی نخورد. شاید هم بخورد. این اصلاً بحث دیگری است. اما فعلاً همین‌ها را به خاطر بسپارید تا در مواقع زیادی به دادتان برسد. وقتی به خودتان می‌گویید: «من یکی دو تا کار نصفه دارم که هر بار رهایش می‌کنم، پس من تنبل و اهمال‌کارم، پس به هیچ جا نمی‌رسم» یا «من نصف اوقات زندگی‌ام را شاد و سرحال نیستم، پس بدبختم» یا «زندگی من چیزهای خوب زیاد دارد، اما گرفتاری هم کم ندارد، پس من زندگی متعادلی ندارم» و... آنچه گفتم را به خودتان یادآوری کنید. این خودزنی‌ها، حرف‌هایی هستند که شاید زیاد به خودمان بگوییم، اما اصلاً از وجودشان آگاه نباشیم. بنابراین خیلی از شما هم مثل من نیاز دارید که این را به ذکر روزانه‌تان تبدیل کنید: «اشکالی ندارد، طبیعی است» و از این جایگاه درست و با این دید واقع‌بینانه، به سمت خودِ بهتر و زندگیِ آرام تر حرکت کنید.

ناهید مزیدی
مربی نگرش (Mindset Coach)

نگرشتغییرخودشناسیموفقیتروانشناسی
۱۸
۵
ناهید مزیدی
ناهید مزیدی
خُردنِویس، میزبان پادکست گفتگوی «آدمهای معمولی» ، مترجم، معلم سابق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید