شغاد را راحت می شناسند
اما رستم هنوز
ناشناخته
در قهوه خانه
قلیان می کشد
و می کشندش
روی پرده هایی
که رنگ پس می دهد
****
رستم
در گوشه و کنار این شهر
با پیکر و بی سر
خمیازه می کشد
ممنوع را
دود می کند
و رخش بی چاره
در ته چاه
اکسیژن کم آورده است
****
طابران
در انتظار رستم نیست
و فردوسی که
آخر همه ی حماسه سازان جهان است
محصولات حماسی صادر نمی کند
****
سلام
بر اشکبوس
حالا که شجاعت متواری شده
کناره بایستیم
تا واژگان فارسی
از ما تنه نخورند.
ناهید یوسفی