ناهید یوسفی
ناهید یوسفی
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

پشت میز امضا

بازی می کنی

فیگورت

در دیدرس همگان

یکی از ابروانت رو به بالا

چشمانت گاهی تنگ

و هر از گاهی

درشت و

متحیر

پایت

کوبنده بر زمین

دستت

رها در هوا

نبضت آرام، عصبانی

صدایت مواج و توفانی

لحنت ابری و بارانی

و گاهی نسی‍‌م‌آهنگ

****

بازی می کنی پشت میز امضا

سر قرار

روی صندلی انتظار

اما

به بازی گرفته نمی‌شوی

****

و باز بازی می کنی

تماشاگران

در میدان معاش

در کارزار روزگار

گرفتارند و حواسشان

به تو نیست

****

تو مانده ای

با اجراهای تکراری و صندلی های خالی

دیگر چرا بازی می کنی؟

ناهید یوسفی


ناهید یوسفیسر درد پایتختپریشیدههر کس به طریقی دل ما می شکندهمه همه را نمی شناسند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید