اشتباه از ما بود...
اشتباه از ما بود که مهر ماندگاری بر روی لبخند ها زدیم....
اشتباه از ما بود که مسجون کلمات شدیم و مشحون دلتنگی ها...
اشتباه از ما بود که همه ی عمر به دنبال سراب بهشت دویدیم؛ دریغا که بهشت،جایی بود که ایستاده بودیم،جایی در درون ما که هرگز آن را ندیدیم....
اشک ریختیم ، برای تمام نشدن ها و ندیدن ها و نشنیدن هایی که روزگاری رویایشان را در سر پروراندیم...
انتخاب کردیم و دروغ گفتیم برای زندگی بهتر...
دل بستیم به زمان ولی نتوانستیم دل بکنیم از خاطرات...
چه بر سر دنیای ما آمده، که زجاجی کدر و بلند از جنس خودخواهی ساخته ایم و نمی گذارد یکدیگر را به خوبی تماشا کنیم....
چشم ها تار شده اند و دهان ها باز ،برای گفتن حقیقت های تلخ این روزگار....
به راستی که قرن ما،زمان مرگ انسانیت و خشکیدن مهربانی هاست و سینه ی دنیا در حال تهی شدن از خوبی ها...
دلنوشته
نرگس شیخی
27/4/1402