ویرگول
ورودثبت نام
نرگس،جغدِ نویسنده!?
نرگس،جغدِ نویسنده!?
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

و اما تو...


خنده های مصنوعی و دوستت دارم های دروغین این روز ها من را به سکوت وادار کرده،سکوتی از جنس غم و خودخوری کلمات!

از عشق حرفی ندارم بزنم اما جانان من،رسم رفاقت این نبود!..

بد بودنم را می پذیرم اما خوب بودن تو اندکی برایم دشوار است!...

صادقانه ترین حرف های دلم را به تو گفتم و اما تو....

تویی که با دروغ های شیرینت من را به وجد اوردی و با تصویر کشیده شده ات در ذهنم رویاهایم راگسترش دادی! چند صباحی بیشتر نگذشته اما هر چه دورتر می شوم از خاطرات،دایره واژگانم هم برای توصیف تو بزرگ تر می شود!..

آخر می دانی،من می دانستم "تویی" که رو به رویم هستی آن خودِ حقیقی ات نیست و باز هم باورت داشتم! به دروغ هایت اقرار کردی اما باز هم دوستت داشتم!...

امتحانی که تو از من گرفتی حتی یاد آوری اش هم ترس را مهمان دلم می کند!...

و اما منِ پس از تو،دیگر ان منِ خوش خیالِ گذشته نشد! شد همان منی که روزگاری حتی سخت بود برایش که چنین آدمی را باور کند، شد همان دُردی کشی که چشمش هیچ چیز را نمی بیند!...

زندگی منِ دیوانه پس از تو،پر شد از تجربه هایی که یک شبه به دست آمد!..

مسجون حرف هایت شدم و مشحون دلتنگی ات؛کجایی "صنمِ بی بدیلِ دلم"!...

#دلنوشته

نرگس شیخی

16/3/1402




دلنوشتهدوستت دارم های دروغینکوتاه
زن،در صورت تاریخ این سرزمین همیشه غایب و در سیرت تاریخ اما قصه اش علی حده است!...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید